Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
abc /ˌeɪ.biːˈsiː/ = NOUN: الفبا, کتاب الفبا, پایه کار, مبدا کار; USER: الفبا, ای بی سی, abc به, ABC, abc را,

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
abreast /əˈbrest/ = ADVERB: پهلو به پهلو; USER: پهلو به پهلو, آگاه, اطلاعات پهلو به پهلو, پهلو به پهلو می, را پهلو به پهلو

GT GD C H L M O
access /ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض; USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید

GT GD C H L M O
accessibility /əkˈses.ə.bl̩/ = NOUN: دسترسی, دستیابی پذیری, امکان نزدیکی, وسیله وصول, امادگی برای پذیرایی, قابلیت وصول; USER: دسترسی, در دسترس, دسترسی به, قابلیت دسترسی, دستیابی پذیری

GT GD C H L M O
accessible /əkˈses.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, دست یافتنی, دستیابی پذیر, قابل وصول, امادهء پذیرایی, حی و حاضر, دم دستی, نزدیک; USER: در دسترس, دسترس, قابل دسترس, قابل دسترسی, های قابل دسترس

GT GD C H L M O
accessing /ˈæk.ses/ = USER: دسترسی به, دسترسی, دستیابی به, برای دسترسی

GT GD C H L M O
accidents /ˈæk.sɪ.dənt/ = NOUN: تصادف, حادثه, سانحه, واقعه ناگوار, عارضه, تصادف اتومبیل, اتفاق, صرف, پیش امد, مصیبت ناگهانی, صفت, پا, شیی ء; USER: حوادث, تصادفات, از تصادفات, حوادث و سوانح, از حوادث

GT GD C H L M O
according /əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق; USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش

GT GD C H L M O
account /əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب; VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن; USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح

GT GD C H L M O
accuracy /ˈæk.jʊ.rə.si/ = NOUN: دقت, صحت, درستی; USER: دقت, صحت, دقت و صحت, درستی, صحت و دقت

GT GD C H L M O
accurate /ˈæk.jʊ.rət/ = ADJECTIVE: دقیق, صحیح, درست; USER: دقیق, صحیح, درست, دقیق و, های دقیق

GT GD C H L M O
accurately /ˈæk.jʊ.rət/ = ADVERB: عینا; USER: دقت, با دقت, دقیق, به دقت, به درستی

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
activate /ˈæk.tɪ.veɪt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن; USER: فعال کردن, فعال, را فعال, فعال سازی, فعال کنید

GT GD C H L M O
activated /ˈaktəˌvāt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن; USER: فعال, فعال شده, فعال می, فعال می شود, فعال است

GT GD C H L M O
activation /ˈæk.tɪ.veɪt/ = NOUN: فعال سازی, کنشوری, کنشور سازی, بکار واداری, تخلیص, ایجاد فعالیت; USER: فعال سازی, فعال, فعال شدن, را کلیک, فعال سازی حساب کاربری

GT GD C H L M O
adapt /əˈdæpt/ = VERB: وفق دادن, تعدیل کردن, سازوار کردن, اقتباس کردن, جور کردن, درست کردن, مطابقت کردن; USER: وفق دادن, انطباق, وفق دهند, را وفق دهند

GT GD C H L M O
add /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می

GT GD C H L M O
adding /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, افزودن, اضافه, با اضافه کردن, با افزودن

GT GD C H L M O
adult /ˈæd.ʌlt/ = ADJECTIVE: بالغ, بزرگ, کبیر, به حد رشد رسیده, با وقار; NOUN: بزرگسال; USER: بالغ, بزرگسالان, بزرگسال, فرد بزرگسال, بالغ در

GT GD C H L M O
advantage /ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری; VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن; USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های

GT GD C H L M O
aed = USER: درهم, AED, درهم امارات, سازمان AED, داروی ضد صرع

GT GD C H L M O
agencies /ˈeɪ.dʒən.si/ = NOUN: نمایندگی, وساطت, ماموریت, خبر گزاری, وکالت, دفتر نمایندگی, گماشتگی, پیشکاری; USER: سازمان, آژانس, سازمان های, آژانس های, سازمان ها

GT GD C H L M O
ahead /əˈhed/ = ADVERB: پیش, جلو, در امتداد حرکت کسی, روبجلو; USER: پیش, جلو, پیش رو, در آستانه, به آینده

GT GD C H L M O
air /eər/ = NOUN: هوا, باد, فضا, جریان هوا, استنشاق, نسیم, نفس, شهیق, نما, سیما, اوازه, اواز, اهنگ, هر چیز شبیه هوا; VERB: بادخور کردن, اشکار کردن; USER: هوا, هوایی, هوای, هوا را, هوا در

GT GD C H L M O
airports /ˈeə.pɔːt/ = NOUN: فرودگاه, فرودگاه هواپیما; USER: فرودگاه ها, فرودگاه, فرودگاهها, فرودگاه های, فرودگاههای

GT GD C H L M O
airwaves /ˈeə.weɪvz/ = NOUN: امواج رادیو و تلویزیون; USER: امواج رادیو و تلویزیون, امواج, اجازهی ظاهر شدن در رادیو و تلوزیون, امواج هوایی, امواج رادیو

GT GD C H L M O
alarm /əˈlɑːm/ = NOUN: هشدار, اعلام خطر, اخطار, آژیر, اعلان خطر, هراس, اگاهی از خطر, شیپور حاضرباش, اشوب, بیم و وحشت, ساعت زنگی; VERB: هراسان کردن, مضطرب کردن, اشوبناک کردن, از خطر اگاهانیدن; USER: هشدار, زنگ, زنگ هشدار, اخطار, اعلام خطر

GT GD C H L M O
alarms /əˈlɑːm/ = NOUN: هشدار, هراس, اعلام خطر, اخطار, آژیر, اعلان خطر, اگاهی از خطر, شیپور حاضرباش, اشوب, بیم و وحشت, ساعت زنگی; USER: آژیر, آلارم, هشدار دهنده, آلارم ها, آلارم های

GT GD C H L M O
alert /əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه; NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن; USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد

GT GD C H L M O
alerts /əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر

GT GD C H L M O
alike /əˈlaɪk/ = ADJECTIVE: یکسان, مشابه, مانند, شبیه, همانند, مطابق, یکجور, مساوی, مانندهم, متشابه, عینا مساوی و مرتبط با یکدیگر; ADVERB: بتساوی; USER: یکسان, مشابه, شبیه, مانند, همانند

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allow /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
along /əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط; ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول; USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار

GT GD C H L M O
aloud /əˈlaʊd/ = ADVERB: با صدای بلند, بلند; USER: با صدای بلند, صدای بلند, بلند, صدای بلند می, با صدای بلند می

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
alternative /ôlˈtərnətiv/ = ADJECTIVE: دیگر, متناوب, تناوبی, متبادل, نوبتی, نوبهای; NOUN: چاره, شق, شق دیگر, پیشنهاد متناوب; USER: دیگر, جایگزین, های جایگزین, متناوب, جایگزین را

GT GD C H L M O
always /ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت; USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه

GT GD C H L M O
among /əˈmʌŋ/ = PREPOSITION: میان, در میان, از جمله, در زمره; USER: در میان, میان, در بین, از جمله, را در میان

GT GD C H L M O
amusement /əˈmjuːz.mənt/ = NOUN: سرگرمی, تفریح, گمراهی, لذت, گیجی, فریب خوردگی, پذیرایی, نمایش; USER: سرگرمی, تفریح, لذت, گیجی, فریب خوردگی

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analytics /ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی; USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی

GT GD C H L M O
ancestors /ˈæn.ses.tər/ = NOUN: اجداد; USER: اجداد, نیاکان, که اجداد, به اجداد, اجداد خود

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announcement /əˈnaʊns.mənt/ = NOUN: اعلان, خبر, اگهی; USER: اعلان, اطلاعیه, اعلام, اطلاعیه ها, اطلاعیهای در

GT GD C H L M O
announcements /əˈnaʊns.mənt/ = NOUN: اعلان, خبر, اگهی; USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اعلامیه های

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
anyone /ˈen.i.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر چیز, هر شخص معین; USER: هر کس, هر کسی, هر کسی که, هر کسی می, به هر کسی

GT GD C H L M O
anything /ˈen.i.θɪŋ/ = PRONOUN: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ چیز, هر کار, هیچ کار, ابدا, مه کار چیزی; ADVERB: چیزی, هیچ, بر مقدار, بهیچ وجه; NOUN: صفر; USER: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ

GT GD C H L M O
anywhere /ˈen.i.weər/ = ADVERB: هر جا, هر کجا; USER: هر جا, هر نقطه, در هر نقطه, هر کجا, در هر نقطه در

GT GD C H L M O
app /æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای

GT GD C H L M O
appliances /əˈplaɪ.əns/ = NOUN: وسیله, اسباب, الت, اختراع, تعبیه; USER: لوازم, وسایل, لوازم خانگی, وسرویس لوازم, لوازم برقی

GT GD C H L M O
applications /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی

GT GD C H L M O
applied /əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته; USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود

GT GD C H L M O
applying /əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن; USER: استفاده از, استفاده, اعمال, با استفاده, با استفاده از

GT GD C H L M O
appointment /əˈpɔɪnt.mənt/ = NOUN: انتصاب, قرار ملاقات, وعده ملاقات, گماشت, کار, منصب, وقت تعيين شده; USER: انتصاب, قرار ملاقات, وقت ملاقات, وعده ملاقات, ملاقات حضوری با مدیریت

GT GD C H L M O
appointments /əˈpɔɪnt.mənt/ = NOUN: انتصاب, قرار ملاقات, وعده ملاقات, گماشت, کار, منصب, وقت تعيين شده; USER: قرار ملاقات, انتصاب, ملاقات, قرار ملاقات ها, ملاقات ها

GT GD C H L M O
approach /əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن; USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش

GT GD C H L M O
apps /æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
areas /ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف; USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
array /əˈreɪ/ = NOUN: ارایه, صف, نظم, ارایش, رژه; VERB: اراستن, در صف اوردن; USER: صف, آرایه, آرایه ای, آرایه های, ارایه

GT GD C H L M O
arrivals /əˈraɪvəl/ = USER: Arrivals-phrase, Arrivals; USER: پروازهای ورودی, ورود, واردان, تازه واردان, مهاجران

GT GD C H L M O
art /ɑːt/ = NOUN: هنر, فن, صنعت, استعداد, استادی, نیرنگ; USER: هنر, هنری, هنر است, هنر را

GT GD C H L M O
articles /ˈɑː.tɪ.kl̩/ = NOUN: ماده, مقاله, بند, گفتار, فصل, کالا, حرف تعریف, فقره, شرط, متاع, اسباب, چیز, عمل; USER: مقالات, مقالهها, مقالههای, مقاله ها, و مقالات

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
assemble /əˈsem.bl̩/ = VERB: سوار کردن, جمع شدن, فراهم اوردن, همگذاردن, انباشتن, گرد اوردن, جفت کردن, گرد امدن, انجمن کردن, متراکم کردن; USER: سوار کردن, مونتاژ, جمع آوری, جمع آوری و, را جمع آوری

GT GD C H L M O
assist /əˈsɪst/ = NOUN: همکاری; VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن; USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری

GT GD C H L M O
assistant /əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار; ADJECTIVE: حاضر; USER: دستیار, معاون, کمک, نایب

GT GD C H L M O
assistive /əˈsɪstɪv/ = USER: کمکی, کمک, های کمکی, کمک به,

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
atm /ˌeɪ.tiːˈem/ = ABBREVIATION: دستگاه خودپرداز; USER: دستگاه خودپرداز, اتمسفر, ATM, خودپرداز, دستگاه های خودپرداز

GT GD C H L M O
attack /əˈtæk/ = NOUN: حمله, یورش, تعرض, تاخت, تجاوز, تکش, تاخت و تاز, اصابت یا نزول ناخوشی; VERB: حمله کردن, حمله کردن بر, مبادرت کردن به, تاخت کردن, مورد حمله قرار دادن, تعرض کردن, با گفتار و نوشتجات بدیگری حمله کردن; USER: حمله, حمله به, حمله می, حمله کند, حمله کنند

GT GD C H L M O
attractions /əˈtræk.ʃən/ = NOUN: جذب, جاذبه, جلب, کشش, کشندگی; USER: جاذبه, جاذبه های, از جاذبه, از جاذبه های, جاذبه ها

GT GD C H L M O
audience /ˈɔː.di.əns/ = NOUN: حضار, ملاقات رسمی, شنودگان, بار, مستمعین; USER: حضار, مخاطبان, مخاطب, مخاطب را, به مخاطبان

GT GD C H L M O
audio /ˈɔː.di.əʊ/ = NOUN: شنیداری, گیرنده و تقویت کنندهء صدا; ADJECTIVE: سمعی, شنودی, سخنگو, وابسته به شنوایی یا صوت; USER: شنیداری, صوتی, های صوتی, سمعی, های صوتی را

GT GD C H L M O
auditory /ˈɔː.dɪ.tər.i/ = ADJECTIVE: سامعه, سمعی, مربوط بشنوایی یا سامعه; USER: سامعه, شنوایی, شنیداری, شنوایی به, گوش دادن به

GT GD C H L M O
automate /ˈɔː.tə.meɪt/ = VERB: خود کار کردن, خودکار بودن, بطور خودکار عمل کردن, بصورت خود کار در اوردن; USER: به طور خودکار, طور خودکار, خودکار, طور خودکار به, خودکارسازی

GT GD C H L M O
automated /ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار; USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می

GT GD C H L M O
automatically /ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی; USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار

GT GD C H L M O
automation /ˈɔː.tə.meɪt/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار; USER: اتوماسیون, اتوماسیون اداری, به طور خودکار, به اتوماسیون, و اتوماسیون

GT GD C H L M O
available /əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید; USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است

GT GD C H L M O
avatars /ˈæv.ə.tɑːr/ = USER: آواتار, آواتار در, آواتارها, از آواتار, از آواتار در

GT GD C H L M O
aviation /ˌeɪ.viˈeɪ.ʃən/ = NOUN: هوانوردی, هواپیمایی; USER: هوانوردی, حمل و نقل هوایی, هواپیمایی, نقل هوایی, و نقل هوایی

GT GD C H L M O
avid /ˈæv.ɪd/ = ADJECTIVE: مشتاق, حریص, ازمند, ارزومند, متمایل, پولکی; USER: مشتاق, حریص, ازمند, ارزومند, متمایل

GT GD C H L M O
avoid /əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن; USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از

GT GD C H L M O
avoids /əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن; USER: جلوگیری می کند, اجتناب, اجتناب می, اجتناب از, اجتناب می کند

GT GD C H L M O
balance /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن; USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه

GT GD C H L M O
balances /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; USER: توازن, تعادل, مانده, موازنه

GT GD C H L M O
banking /ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری; USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
becoming /bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور; USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
beforehand /bɪˈfɔː.hænd/ = ADVERB: قبلا, پیشاپیش, پیش, جلو, مقدم بر; ADJECTIVE: راحت, اماده; USER: پیش, قبلا, پیشاپیش, راحت, جلو

GT GD C H L M O
behaviour /bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را

GT GD C H L M O
benefits /ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: مصالح; USER: مزایای, منافع, فواید, مزایا, از مزایای

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
beyond /biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء; PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی; USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از

GT GD C H L M O
bills /bɪl/ = NOUN: لایحه, قبض, اسکناس, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی, منقار, برات, سند, نوک, نوعی شمشیر پهن, فرمان, سیاهه; USER: اسکناس, صورتحساب, صورت حساب, لوایح, صورتحساب های

GT GD C H L M O
bimodal = USER: دوقلهای,

GT GD C H L M O
blend /blend/ = NOUN: مخلوط, ترکیب, مخلوطی, امیختگی, امیزه; VERB: مخلوط کردن; USER: مخلوط, ترکیب, مخلوط کردن, مخلوطی, امیختگی

GT GD C H L M O
blizzards /ˈblɪz.əd/ = NOUN: کولاک, کولاک شدید, باد شدید توام با برف; USER: کولاک, کولاک های, و کولاک, کولاک را,

GT GD C H L M O
blood /blʌd/ = NOUN: خون, نژاد, مزاج, نسبت, نیرو; VERB: خون گرفتن, خون جاریکردن; USER: خون, خون را, خون در, خون به

GT GD C H L M O
board /bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح; VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن; USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در

GT GD C H L M O
bodies /ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی; USER: بدن, اجسام, نهادهای, بدن های, به بدن

GT GD C H L M O
bookmarking /ˈbʊkmɑːk/ = USER: نشانه, بوک مارکینگ, نشانه گذاری, نشانه های, مارکینگ,

GT GD C H L M O
books /bʊk/ = NOUN: کتاب, دفتر, فصل, سفر, فصل یاقسمتی از کتاب; USER: کتاب ها, کتاب, کتابهای, کتاب های, کتب

GT GD C H L M O
boosting /buːst/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن, بالا رفتن, ترقی دادن, کمک کردن, زیاد کردن, جلو بردن; USER: افزایش, تقویت, رونق بخشیدن, رونق بخشیدن به, را افزایش

GT GD C H L M O
both /bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی; ADVERB: هم, نیز; PRONOUN: هر دوی; USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو

GT GD C H L M O
box /bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی; VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن; USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را

GT GD C H L M O
brainer / -breɪnd/ = USER: ذهن و بسیار خوشحال, مدفوع, مدفوع سخت,

GT GD C H L M O
brand /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز; VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن; USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به

GT GD C H L M O
break /breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور; VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن; USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند

GT GD C H L M O
breaking /brāk/ = NOUN: تفکیک, فتق; USER: شکستن, از شکستن, به شکستن, با شکستن, شکستن است

GT GD C H L M O
bridge /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; VERB: اتصال دادن, پل ساختن; USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی

GT GD C H L M O
broadcast /ˈbrɔːd.kɑːst/ = NOUN: پخش, داده پراکنی, سخن پراکنی; VERB: منتشر کردن, پخش کردن, رساندن, پراکندن, اشاعه دادن; USER: پخش, پخش می, پخش شد, پخش برنامه, پخش شده

GT GD C H L M O
broadcasting /ˈbrɔːd.kɑːst/ = NOUN: اشاعه; USER: رادیو و تلویزیون, پخش, صدا و سیمای, رادیو و تلویزیون های, پخش برنامه های

GT GD C H L M O
browse /braʊz/ = VERB: چریدن; NOUN: جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن; USER: فهرست, مرور, ویدیوها, جستجو

GT GD C H L M O
budget /ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج; USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
buildings /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; USER: ساختمان, ساختمان های, ساختمانهای, ساختمان ها, ساختمانها

GT GD C H L M O
bus /bʌs/ = NOUN: اتوبوس, گذرگاه, مسیر عمومی; VERB: با اتوبوس رفتن; USER: اتوبوس, گذرگاه, اتوبوس های, اتوبوس ها, با اتوبوس

GT GD C H L M O
buses /bʌs/ = NOUN: اتوبوس, گذرگاه, مسیر عمومی; USER: اتوبوس, اتوبوس ها, اتوبوس های, اتوبوسها, اتوبوسهای

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
busy /ˈbɪz.i/ = ADJECTIVE: مشغول, شلوغ, دست بکار; VERB: مشغول کردن; USER: مشغول, شلوغ, مشغول است, پر مشغله, شلوغ است

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
buttons /ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه; USER: دکمه ها, دکمه, دکمه های, از دکمه, از دکمه های

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
calls /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; USER: تماس, تماس های, تماسهای, تماس ها, فراخوانی های

GT GD C H L M O
campaign /kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور; USER: کمپین, مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی در, در مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی به

GT GD C H L M O
campaigns /kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور; USER: مبارزات انتخاباتی, مبارزات, کمپین, کمپین های, مبارزات انتخاباتی در

GT GD C H L M O
campus /ˈkæm.pəs/ = NOUN: فضای باز, پردیزه, زمین دانشکده و محوطه کالج; USER: دانشگاه, محوطه دانشگاه, محوطه, محیط دانشگاه, پردیس دانشگاه

GT GD C H L M O
campuses /ˈkæm.pəs/ = NOUN: فضای باز, پردیزه, زمین دانشکده و محوطه کالج; USER: دانشگاه ها, دانشگاه, محیط های, دانشگاه های, محوطه دانشگاه

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
capabilities /ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان; USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های

GT GD C H L M O
care /keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم; VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن; USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می

GT GD C H L M O
caregivers /ˈkeəˌɡɪv.ər/ = USER: مراقبان, مراقبان آنها, سرپرستان, به مراقبین, مراقب,

GT GD C H L M O
cases /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های

GT GD C H L M O
cash /kæʃ/ = NOUN: پول نقد, صندوق پول, موجودی, پول خرد; VERB: وصول کردن, نقد کردن, دریافت کردن; USER: پول نقد, نقدی, های نقدی, پول نقد به, پول نقد را

GT GD C H L M O
cater /ˈkeɪ.tər/ = VERB: تهیه کردن, اذوقه رساندن, خواربار رساندن; USER: تهیه کردن, تهیه, رفع میکند, به تهیه, اذوقه رساندن

GT GD C H L M O
centres /ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی; USER: مراکز, مرکز, از مراکز, به مراکز, در مراکز

GT GD C H L M O
certain /ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض; ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی; NOUN: خاطرجمعی; USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم

GT GD C H L M O
chain /tʃeɪn/ = NOUN: زنجیر, سلسله, حلقه, رشته, رشته, ریسه, کند و زنجیز; VERB: زنجیر کردن, زنجیرهای کردن; USER: زنجیر, زنجیره, زنجیره ای, های زنجیره, سلسله

GT GD C H L M O
challenge /ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ; VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن; USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش

GT GD C H L M O
challenges /ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ; USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های

GT GD C H L M O
changes /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف; USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات

GT GD C H L M O
channel /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; VERB: کندن, شیار دار کردن; USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را

GT GD C H L M O
check /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن; USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن

GT GD C H L M O
checking /CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع; USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله

GT GD C H L M O
children /ˈtʃɪl.drən/ = NOUN: فرزندان; USER: فرزندان, کودکان, بچه ها, از کودکان, کودکان را

GT GD C H L M O
choice /tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه; ADJECTIVE: برگزیده; USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب

GT GD C H L M O
choose /tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید

GT GD C H L M O
choosing /tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: انتخاب, را انتخاب, در انتخاب, انتخاب می, برای انتخاب

GT GD C H L M O
citizen /ˈsɪt.ɪ.zən/ = NOUN: شهروند, تابع, رعیت, تبعه یک کشور; USER: شهروند, شهروندان, شهروندی, تبعه, شهروند به

GT GD C H L M O
class /klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان; VERB: طبقه بندی کردن; USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع

GT GD C H L M O
classroom /ˈklɑːs.ruːm/ = NOUN: کلاس درس, کلاس, اطاق درس, اموزگاه; USER: کلاس درس, کلاس, کلاس های درس, در کلاس درس, کلاس درس و

GT GD C H L M O
clear /klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر; VERB: روشن کردن; USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن

GT GD C H L M O
clearly /ˈklɪə.li/ = USER: به وضوح, وضوح, به روشنی, به طور واضح, که به وضوح

GT GD C H L M O
clinics /ˈklɪn.ɪk/ = NOUN: درمانگاه, مطب, بیمارستان; USER: درمانگاه, کلینیک, کلینیک های, درمانگاه های, کلینیک ها

GT GD C H L M O
clips /klɪp/ = NOUN: برش, پشم چینی, شانه فشنگ, گیره کاغذ, گیره یا پنس; USER: کلیپ, رایگان کلیپ های, کلیپ های, رایگان کلیپ, رایگان کلیپ های ویدیوئی

GT GD C H L M O
clocks /klɒk/ = NOUN: ساعت, ساعت, زمان سنج, تپش زمان سنجی; USER: ساعت, ساعتهای, ساعتها, ساعت های, ساعت ها

GT GD C H L M O
codes /kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه; USER: کدهای, کدها, قوانین, رمزهای, کد های

GT GD C H L M O
collaborators /kəˈlabəˌrātər/ = NOUN: یاور, هم دست; USER: همکاران, همدستان, همکارانش, همدستانشان, از همکاران"

GT GD C H L M O
collection /kəˈlek.ʃən/ = NOUN: مجموعه, کلکسیون, وصول, جمع اوری, اجتماع, گرد اوری, گرداورد; USER: مجموعه, جمع آوری, مجموعه ای, کلکسیون, وصول

GT GD C H L M O
combination /ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش; USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب

GT GD C H L M O
combining = VERB: ترکیب کردن, مخلوط کردن, باهم پیوستن, متحد شدن, امیختن ترکیب شدن; USER: ترکیب, با ترکیب, تلفیق, ترکیبی از, از ترکیب

GT GD C H L M O
come /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است

GT GD C H L M O
comfort /ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی; VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن; USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در

GT GD C H L M O
commands /kəˈmɑːnd/ = NOUN: فرماندهی, فرمان, سرکردگی, فرمایش; USER: دستورات, فرمان, از دستورات, فرمان های, دستورات را

GT GD C H L M O
commitment /kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف; USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد

GT GD C H L M O
communicate /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند

GT GD C H L M O
communicated /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار

GT GD C H L M O
communication /kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه; USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات

GT GD C H L M O
community /kəˈmjuː.nə.ti/ = NOUN: انجمن, اجتماع, عموم, عوام; USER: انجمن, جامعه, اجتماع, جامعه را, جامعه به

GT GD C H L M O
commuters /kəˈmjuː.tər/ = USER: مسافران, رفت و آمد, مسافران این, رفت و آمد مردم, مسافران تاسیس

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
computer /kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی; USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است

GT GD C H L M O
conditioners /kənˈdɪʃ.ən.ər/ = USER: سیستم های تهویه, تهویه, های تهویه, تهویه هوا, های تهویه مطبوع

GT GD C H L M O
conditions /kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار; USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را

GT GD C H L M O
confidently /ˈkɒn.fɪ.dənt/ = USER: با اطمینان, اطمینان, اطمینان می, اعتماد به نفس, با اطمینان می

GT GD C H L M O
connected /kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل; USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط

GT GD C H L M O
connections /kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره; USER: اتصالات, ارتباطات, اتصال, اتصال به, قابلیت اتصال به

GT GD C H L M O
consoles = NOUN: پیشانه, میزفرمان, طاقچه, میز زیر رادیو یاتلویزیون یاارگ وپیانو; USER: کنسول ها, کنسول, کنسول های, های کنسول, های کنسول ها"

GT GD C H L M O
consolidate /kənˈsɒl.ɪ.deɪt/ = VERB: محکم کردن, یکی کردن, یک رقم کردن; USER: محکم کردن, تحکیم, تثبیت, را تحکیم, یکی کردن

GT GD C H L M O
consumer /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را

GT GD C H L M O
consumers /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به

GT GD C H L M O
contact /ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد; ADJECTIVE: تماسی; VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن; USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس

GT GD C H L M O
content /kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا; ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود; VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن; USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا

GT GD C H L M O
controlled /kənˈtrōl/ = VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن; USER: کنترل, کنترل می, کنترل شده, تحت کنترل, کنترل می شود

GT GD C H L M O
convenience /kənˈviː.ni.əns/ = NOUN: راحتی, تسهیلات, اسودگی; USER: راحتی, سهولت, تسهیلات, به راحتی, راحتی کار

GT GD C H L M O
convenient /kənˈviː.ni.ənt/ = ADJECTIVE: راحت, مناسب, راه دست; USER: مناسب, راحت, مناسب است, در دسترس, های مناسب

GT GD C H L M O
convert /kənˈvɜːt/ = VERB: تبدیل کردن, وارونه کردن, بکیش دیگری اوردن, بر گرداندن; ADJECTIVE: تازه کیش; USER: تبدیل, تبدیل به, تبدیل می, را تبدیل, برای تبدیل

GT GD C H L M O
convey /kənˈveɪ/ = VERB: رساندن, بردن, حمل کردن, نقل کردن; USER: رساندن, منتقل, ابلاغ, را منتقل, منتقل می

GT GD C H L M O
cookers /ˈkʊk.ər/ = NOUN: چراغ خوراک پزی, بخاری; USER: اجاق گاز, اجاق, صفحات اجاق, اجاق های, صفحات اجاق گاز

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
costly /ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر; USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است

GT GD C H L M O
costs /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج

GT GD C H L M O
counts /kaʊnt/ = NOUN: کنت, شمار; USER: تعداد, شمارش, فقره, می شمارد

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
credit /ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو; VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن; USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار

GT GD C H L M O
critical /ˈkrɪt.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: انتقادی, بحرانی, منتقدانه, وخیم, قطعی, نکوهشی; USER: بحرانی, انتقادی, حیاتی, حیاتی است, منتقدانه

GT GD C H L M O
culture /ˈkʌl.tʃər/ = NOUN: فرهنگ, تمدن, برز, کشت میکرب در ازمایشگاه; USER: فرهنگ, فرهنگ را, فرهنگ و

GT GD C H L M O
current /ˈkʌr.ənt/ = ADJECTIVE: جاری, رایج, متداول, معاصر, روان, شایع, باقی, تزند, سیال; NOUN: جریان, سیاله, ترن; USER: جریان, فعلی, جاری, در حال حاضر, رایج

GT GD C H L M O
custom /ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی; USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
customisable /ˈkʌstəmaɪzəbl/ = USER: قابل تنظیم, تنظیم, سفارشی, سفارشی سازی, قابل تنظیم است,

GT GD C H L M O
customise /ˈkəstəˌmīz/ = VERB: معتاد کردن; USER: سفارشی, سفارشی کردن, دلخواه, را سفارشی, سفارشی کنید,

GT GD C H L M O
customised /ˈkʌs.tə.maɪz/ = VERB: معتاد کردن; USER: سفارشی, های سفارشی, سفارشی شده, سفارشی شود, را سفارشی

GT GD C H L M O
cut /kʌt/ = NOUN: برش, قطع, بریدگی, چاک; ADJECTIVE: بریده; VERB: بریدن, برش دادن, کم کردن, قطع کردن, گسستن, زدن, تقلیل دادن; USER: قطع, برش, بریده, را قطع, را کاهش دهد

GT GD C H L M O
daily /ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی; ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه; NOUN: روزنامه یومیه; USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به

GT GD C H L M O
daisy /ˈdeɪ.zi/ = NOUN: گل افتاب گردان, گل مروارید; USER: گل مروارید, دیزی, گل افتاب گردان, افتاب گردان گل, گل افتاب

GT GD C H L M O
date /deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل; VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن; USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
debt /det/ = NOUN: بدهی, قرض, وام, دین, قصور, فام; USER: بدهی, بدهی های, قرض, وام, دین

GT GD C H L M O
deemed /diːm/ = VERB: پنداشتن, خیال کردن, فرض کردن, عقیده داشتن; USER: تلقی, پنداشته, مصلحت, تلقی می, تلقی می شود

GT GD C H L M O
delays /dɪˈleɪ/ = NOUN: تاخیر, تعلل, مکی; USER: تاخیر, تأخیر, تاخیر در, تأخیر در, تاخیر و

GT GD C H L M O
delight /dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور; VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن; USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن

GT GD C H L M O
deliver /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه

GT GD C H L M O
demos /ˈdem.əʊ/ = NOUN: توده مردم, قاطبه مردم, جمهور; USER: توده مردم, دموی, های نمایشی, قاطبه مردم, جمهور

GT GD C H L M O
department /dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی; USER: بخش, گروه, وزارت, اداره, دپارتمان

GT GD C H L M O
departures /dɪˈpɑːtʃə/ = PHRASE: پروازهای خروجی; USER: پروازهای خروجی, خروج, خروج از, حرکت, پروازهای,

GT GD C H L M O
deploy /dɪˈplɔɪ/ = NOUN: گسترش; VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون; USER: گسترش, استقرار, مستقر, اعزام به, از اعزام

GT GD C H L M O
deployed /dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون; USER: مستقر, اعزام, مستقر شده, مستقر در, مستقر می

GT GD C H L M O
deploying /dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون; USER: استقرار, گسترش, به کارگیری, به استقرار, از استقرار

GT GD C H L M O
deposits /dɪˈpɒz.ɪt/ = NOUN: سپرده, ته نشین, بیعانه, پول, ته نشست, گرو; USER: سپرده, رسوبات, نهشته, ذخایر, نهشته های

GT GD C H L M O
descriptions /dɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: شرح, توصیف, تشریح, تعریف, وصف, تصویر, اتصاف; USER: توصیف, توضیحات, توصیفات, توصیفاتی, توصیف های

GT GD C H L M O
designed /dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی; USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده

GT GD C H L M O
designers /dɪˈzaɪ.nər/ = NOUN: طراح; USER: طراحان, از طراحان, به طراحان, طراحان و, طراحان در

GT GD C H L M O
desirability /dɪˌzaɪə.rəˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: شرایط مطلوب, درجه اشتیاق, درجه تمایل, مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان; USER: شرایط مطلوب, مطلوبیت, درجه اشتیاق, درجه تمایل, مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان

GT GD C H L M O
destination /ˌdes.tɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: مقصد, سرنوشت, منزل, تقدیر; USER: مقصد, قسمت, قسمت را, به مقصد, مقصد را

GT GD C H L M O
develop /dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می

GT GD C H L M O
device /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به

GT GD C H L M O
devices /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, دستگاه های, دستگاههای, دستگاه ها, از دستگاه

GT GD C H L M O
dial /ˈdaɪ.əl/ = VERB: شماره گرفتن, گرفتن تلفن یا رادیو و غیره; NOUN: شاخص, صفحه شماره گیر, صفحهء مدرج ساعت, صفحه عقربك دار; USER: شماره گرفتن, شماره گیری, شماره گیری نمایید, را شماره گیری, را شماره گیری نمایید

GT GD C H L M O
difference /ˈdɪf.ər.əns/ = NOUN: تفاوت, تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل, مابهالتفاوت, تمیز; USER: تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل

GT GD C H L M O
difficulties /ˈdifikəltē/ = NOUN: مشکلات, رنج; USER: مشکلات, مشکلاتی, با مشکلات, از مشکلات, دشواری های

GT GD C H L M O
difficulty /ˈdɪf.ɪ.kəl.ti/ = NOUN: مشکل, دشواری, سختی, اشکال, زحمت, مشقت, عقده, گرفتگیری, مضیقه, مخمصه, محظور; USER: مشکل, سختی, دشواری, اشکال, زحمت

GT GD C H L M O
digital /ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره; USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است

GT GD C H L M O
directing /diˈrekt,dī-/ = VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن; USER: کارگردانی, هدایت, به کارگردانی, را هدایت, را کارگردانی

GT GD C H L M O
directions /daɪˈrek.ʃən/ = NOUN: جهت, مسیر, سمت, هدایت, مدیریت, سو, دستور, رهبری, طرف, قانون شرع, اداره جهت, راه مسیر, خط سیر, قانون کلی; USER: جهت, جهات, جهت های, دستورالعمل ها, دستورالعمل های

GT GD C H L M O
directly /daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست; USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از

GT GD C H L M O
disabilities /ˌdisəˈbilitē/ = NOUN: عجز, عدم قابلیت, نا توانی; USER: معلولیت, معلول, ناتوانی, معلولیت های, دارای معلولیت

GT GD C H L M O
discovery /dɪˈskʌv.ər.i/ = NOUN: کشف, اکتشاف, یابنده, پی بری; USER: کشف, اکتشاف, کشف شده, این کشف

GT GD C H L M O
divide /dɪˈvaɪd/ = VERB: تقسیم کردن, قسمت کردن, پخش کردن, بخش کردن, مجزا کردن, سوا کردن, طبقه بندی کردن, جدا کردن; NOUN: اب پخشان; USER: تقسیم کردن, تقسیم, تقسیم می, را تقسیم, تقسیم می شوند

GT GD C H L M O
document /ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز; USER: سند, مدرک, سند را, سند به

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
doing /ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل; ADJECTIVE: فاعل; USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
doors /dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو; USER: درب, درهای, درب های, درها, درب ها

GT GD C H L M O
dosage /ˈdəʊ.sɪdʒ/ = NOUN: مقدار مصرف, مقدار تجویز شده دارو, مقدار استعمال دارو, یک خوراک دارو; USER: مقدار مصرف, دوز, دوزاژ, دوز دارو, دوز و

GT GD C H L M O
dynamic /daɪˈnæm.ɪk/ = ADJECTIVE: پویا, حرکتی, وابسته به نیروی محرکه; NOUN: جنباننده, شخص پرانرژی; USER: پویا, دینامیکی, های پویا, پویا و, پویا را

GT GD C H L M O
e /iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی; USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
earthquakes /ˈɜːθ.kweɪk/ = NOUN: زلزله, زمین لرزه; USER: زلزله, زمین لرزه, زلزله ها, زلزله های, زمین لرزه های

GT GD C H L M O
easier /ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند

GT GD C H L M O
easily /ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک; USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
ebooks /ˈēˌbo͝ok/ = USER: کتاب های الکترونیکی, کتابهای, کتابها, کتابهای الکترونیک, کتاب الکترونیکی

GT GD C H L M O
economics /ˌiː.kəˈnɒm.ɪks/ = NOUN: علم اقتصاد, اقتصادیات; USER: علم اقتصاد, اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به

GT GD C H L M O
educate /ˈed.jʊ.keɪt/ = VERB: تعلیم دادن, فرهیختن, تربیت کردن, دانش اموختن; USER: آموزش, را آموزش, آموزش داده, آموزش به

GT GD C H L M O
education /ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت; USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به

GT GD C H L M O
educational /ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən.əl/ = USER: آموزشی, آموزش, های آموزشی, آموزش و پرورش

GT GD C H L M O
effective /ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر; NOUN: عامل موثر, کارگر; USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر

GT GD C H L M O
efficiency /ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید; USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری

GT GD C H L M O
efficient /ɪˈfɪʃ.ənt/ = ADJECTIVE: موثر, کارا, کارامد, بهره ور, با کفایت; USER: موثر, کارآمد, کارا, های کارآمد, کارامد

GT GD C H L M O
effortlessly /ˈef.ət.ləs/ = USER: دردسر, زحمت, بی دردسر, بدون زحمت, به زحمت

GT GD C H L M O
elderly /ˈel.dəl.i/ = ADJECTIVE: مسن, سالخورده; USER: مسن, سالمندان, سالمند, افراد مسن, سالخورده

GT GD C H L M O
electronic /ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = ADJECTIVE: الکترونیکی; USER: الکترونیکی, الکترونیک, های الکترونیکی, الکترونیکی را, الکترونیکی است

GT GD C H L M O
embedded /ɪmˈbed.ɪd/ = ADJECTIVE: جاسازی شده; USER: جاسازی شده, های جاسازی شده, تعبیه شده است, جاسازی شده است, تعبیه شده در

GT GD C H L M O
emergency /iˈmərjənsē/ = NOUN: اورژانس; USER: اورژانس, اضطراری, های اضطراری, شرایط اضطراری, اضطراری است

GT GD C H L M O
emotions /ɪˈməʊ.ʃən/ = NOUN: احساسات; USER: احساسات, عواطف, احساسات را, احساسات و عواطف, احساسات به

GT GD C H L M O
employees /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان

GT GD C H L M O
enable /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد

GT GD C H L M O
enabled /ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
enabling /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
energy /ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه; USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در

GT GD C H L M O
engage /ɪnˈɡeɪdʒ/ = VERB: مشغول کردن, بکار گماشتن, گرفتن, استخدام کردن, نامزد کردن, متعهد کردن, از پیش سفارش دادن, درهم انداختن, گیر دادن, گرو گذاشتن, گرو دادن, قول دادن, نامزد گرفتن, عهد کردن; USER: تعامل با, درگیر, تعامل, درگیر شدن, درگیر کردن

GT GD C H L M O
engaging /ɪnˈɡeɪ.dʒɪŋ/ = VERB: مشغول کردن, بکار گماشتن, گرفتن, استخدام کردن, نامزد کردن, متعهد کردن, از پیش سفارش دادن, درهم انداختن, گیر دادن, گرو گذاشتن, گرو دادن, قول دادن, نامزد گرفتن, عهد کردن; USER: درگیر شدن, درگیر, تعامل, جذاب, مشارکت

GT GD C H L M O
enhanced /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: افزایش یافته است, افزایش, پیشرفته, افزایش یافته, بهبود یافته

GT GD C H L M O
enhances /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد

GT GD C H L M O
ensure /ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در; USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از

GT GD C H L M O
enter /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید

GT GD C H L M O
enterprises /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت

GT GD C H L M O
entertainment /ˌentərˈtānmənt/ = NOUN: سرگرمی, پذیرایی, مهمانی, مشغولیت; USER: سرگرمی, سرگرمی های, سرگرم کننده, های سرگرمی, سرگرمی ها

GT GD C H L M O
entire /ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع; USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام

GT GD C H L M O
environmental /enˌvīrənˈmen(t)l,-ˌvī(ə)rn-/ = ADJECTIVE: محیطی; USER: محیطی, زیست محیطی, های زیست محیطی, زیست محیطی را

GT GD C H L M O
equal /ˈiː.kwəl/ = ADJECTIVE: برابر, مساوی, یکسان, متساوی, همگن, همانند, متوازن, موازی, شبیه, مقابل, متعادل; VERB: مساوی بودن; USER: برابر, مساوی, معادل, برابر با, یکسان

GT GD C H L M O
equipment /ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ; USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و

GT GD C H L M O
equipped /ɪˈkwɪpt/ = ADJECTIVE: مجهز; USER: مجهز, مجهز شده, مجهز به, مجهز شده است, مجهز است

GT GD C H L M O
errors /ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط; USER: خطاهای, خطاها, اشتباهات, خطا, اشتباهات را

GT GD C H L M O
essential /ɪˈsen.ʃəl/ = ADJECTIVE: ضروری, اساسی, اصلی, ذاتی, عمده, واجب, لاینفک, واقعی, عارضی, فرض, بسیار لازم, اساسی ذاتی, جبلی; USER: ضروری, اساسی, ضروری است, اصلی, ذاتی

GT GD C H L M O
etc /ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
events /ɪˈvent/ = NOUN: حوادی; USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everyday /ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است

GT GD C H L M O
everything /ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز; USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز

GT GD C H L M O
examples /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های

GT GD C H L M O
exams /ɪɡˈzæm/ = NOUN: امتحان, معاینه, ازمون, ازمایش, ازمایه, محک, بازرسی, رسیدگی; USER: امتحانات, آزمون, آزمون های, امتحانات را, امتحانات به

GT GD C H L M O
excellent /ˈek.səl.ənt/ = ADJECTIVE: عالی, ممتاز, بسیار خوب, شگرف, فاخر, عمده, فائق, غرا; USER: عالی, بسیار عالی, عالی است, بسیار خوب, ممتاز

GT GD C H L M O
exercise /ˈek.sə.saɪz/ = NOUN: ورزش, تمرین, مشق; VERB: تمرین کردن, عمل کردن, استعمال کردن, تمرین دادن, بکار انداختن; USER: ورزش, اعمال, تمرین, ورزش می, ورزش کردن

GT GD C H L M O
experience /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن; USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های

GT GD C H L M O
express /ɪkˈspres/ = ADJECTIVE: صریح, سریع السیر, سریع, مخصوص, روشن; VERB: بیان کردن, اظهار داشتن, ادا کردن, ابراز کردن, اظهار کردن, ابراز داشتن; USER: سریع السیر, صریح, سریع, مخصوص, بیان کردن

GT GD C H L M O
expressive /ɪkˈspres.ɪv/ = ADJECTIVE: رسا, پر معنی, حاکی, اشاره کننده; USER: رسا, بیانی, حاکی, اشاره کننده, پر معنی

GT GD C H L M O
extra /ˈek.strə/ = ADJECTIVE: اضافی, بسیار, یدکی, زائد, بزرگ; ADVERB: خیلی; NOUN: زیادی; USER: اضافی, فوق العاده, اضافی را, بسیار, اضافی در

GT GD C H L M O
extreme /ɪkˈstriːm/ = ADJECTIVE: مفرط, بی نهایت, دورترین نقطه, حد اکثر; NOUN: منتها درجه, منتهی; USER: بی نهایت, شدید, افراطی, مفرط, های افراطی

GT GD C H L M O
faced /-feɪst/ = VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با, روبرو ایستادن, رویاروی شدن, پوشاندن سطح, تراشیدن, صاف کردن, روکش کردن; USER: مواجه, مواجه شده, آن مواجه, مواجه است, مواجه شده است

GT GD C H L M O
facial /ˈfeɪ.ʃəl/ = ADJECTIVE: مربوط به صورت; USER: مربوط به صورت, صورت, چهره, های صورت

GT GD C H L M O
facility /fəˈsɪl.ɪ.ti/ = NOUN: امکان, سهولت, وسیله, فرصت, سادگی, وسیله تسهیل, روانی, تردستی; USER: امکان, امکانات, تسهیلات, مرکز, سهولت

GT GD C H L M O
faster /fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از

GT GD C H L M O
favourite /ˈfeɪ.vər.ɪt/ = ADJECTIVE: مطلوب, محبوب, برگزیده; NOUN: سوگلی, خاصگی, عزیز دردانه, ندیمه; USER: محبوب, مورد علاقه, علاقه, های مورد علاقه, مطلوب

GT GD C H L M O
features /ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما; USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
feedback /ˈfiːd.bæk/ = NOUN: باز خورد; USER: باز خورد, بازخورد, انتقادات و پیشنهادات, پیشنهادات و انتقادات, بازخورد به

GT GD C H L M O
feeds /fiːd/ = NOUN: خوراک, خورد, علوفه, خورش; USER: اس اس خوان, اس خوردها, اس اس خوردها, feeds ها, نوع feeds ها

GT GD C H L M O
field /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; VERB: بمیدان یا صحرا رفتن; USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه

GT GD C H L M O
files /faɪl/ = NOUN: اوراق; USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را

GT GD C H L M O
filled /-fɪld/ = ADJECTIVE: توپر; USER: پر, پر شده, پر از, را پر, پر می

GT GD C H L M O
finals /ˈfaɪ.nəl/ = NOUN: خاتمه; USER: نهایی, فینال, مرحله نهایی, مسابقات نهایی

GT GD C H L M O
finance /ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی; VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن; USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی

GT GD C H L M O
finances /ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی; USER: امور مالی, مالی, منابع مالی, وضعیت مالی, مالی به

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
fluency /ˈfluː.ənt/ = NOUN: روانی, سلاست; USER: روانی, تسلط, تسلط به, سلاست, داشتن تسلط

GT GD C H L M O
fly /flaɪ/ = NOUN: پرواز, مگس, حشره پردار, پرش; VERB: پرواز کردن, پریدن, افراشتن, پراندن, پرواز دادن, بهوا فرستادن; ADJECTIVE: تیز هوش, چابک و زرنگ; USER: پرواز, پرواز می, پرواز در, مگس, به پرواز

GT GD C H L M O
focus /ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب; VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن; USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید

GT GD C H L M O
follow /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; NOUN: استنباط; USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید

GT GD C H L M O
foot /fʊt/ = NOUN: پا, فوت, قدم, دامنه, پاچه, هجای شعری; VERB: پرداختن مخارج, پا زدن; USER: پا, پای, فوت, پای پیاده, قدم

GT GD C H L M O
footprint /ˈfʊt.prɪnt/ = NOUN: جای پا, پایگاه, جای ثابت, زیر پایی; USER: رد پا, رد پای, جای پای, جای پا, اثر پا

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
forecasts /ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی; USER: پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی ها, پیش بینی آب, پیش بینی آب و

GT GD C H L M O
foreign /ˈfɒr.ən/ = ADJECTIVE: خارجی, خارجه, خارج, بیگانه, اجنبی, بیرونی, غریبه, ناجور, نا مناسب; USER: خارجی, خارجه, خارجی است, خارجی را, بیگانه

GT GD C H L M O
format /ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت; VERB: قالب بندی کردن; USER: قالب, فرمت, با فرمت, فرمت های, قطع

GT GD C H L M O
formats /ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت; USER: فرمت, فرمت های, از فرمت, از فرمت های, با فرمت

GT GD C H L M O
free /friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری; ADVERB: بطور مجانی; VERB: خالی کردن; USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد

GT GD C H L M O
friendly /ˈfrend.li/ = ADJECTIVE: دوستانه, مهربان, مساعد, خودمانی, تعاونی; USER: دوستانه, پسند, دوستانه است, مهربان, دوستانه ای

GT GD C H L M O
friends /frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس; USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
fruition /fruːˈɪʃ.ən/ = NOUN: تمتع, استنتاج, برخورداری, باروری, میوه اوری; USER: تمتع, استنتاج, باروری, برخورداری, میوه اوری

GT GD C H L M O
fully /ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما; USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل

GT GD C H L M O
fun /fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه; VERB: شوخی کردن; USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را

GT GD C H L M O
functionality /ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های

GT GD C H L M O
game /ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی; ADJECTIVE: سرحال; VERB: دست انداختن, تفریح کردن; USER: بازی, بازی را, بازی های, بازی ها, بازی در

GT GD C H L M O
gamers /ˈgeɪmə/ = USER: پارسه, علاقهمندان به بازی, گیمر, گیمر ها, علاقهمندان به,

GT GD C H L M O
games /ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی; USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در

GT GD C H L M O
gaming /ˈɡeɪ.mɪŋ/ = NOUN: بازی, قمار بازی; USER: بازی, بازی های, های بازی, بازیهای کامپیوتری, بازی را

GT GD C H L M O
generate /ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن; USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می

GT GD C H L M O
generated /ˈjenəˌrāt/ = ADJECTIVE: مولود; USER: تولید, ایجاد, تولید می, ایجاد شده, تولید می شود

GT GD C H L M O
generation /ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت; USER: نسل, تولید, های نسل, از نسل, نسل های

GT GD C H L M O
generations /ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت; USER: نسل, نسل های, نسلهای, نسل ها, از نسل

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
giving /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن

GT GD C H L M O
globe /ɡləʊb/ = NOUN: گوی, کره, زمین, حباب, قطره, کره خاک; VERB: کروی کردن, گرد کردن; USER: زمین, جهان, جهان را, کره, جهان است

GT GD C H L M O
glucose /ˈɡluː.kəʊs/ = NOUN: گلوکز; USER: گلوکز, قند, قند خون, گلوکز به, گلوکز خون

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
government /ˈɡʌv.ən.mənt/ = NOUN: دولت, حکومت, فرمانداری, طرز حکومت هيئت دولت, عقل اختیار, صلاحدید; USER: دولت, حکومت, دولتی, های دولتی, های دولت

GT GD C H L M O
gps /ˌdʒiː.piːˈes/ = USER: GPS, جیپیاس, جی پی اس, جیپیاس به, های GPS

GT GD C H L M O
grant /ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا, امتیاز, کمک هزینه تحصیلی, بخشش, اهداء, اجازه واگذاری رسمی, حقوق بگیر; VERB: دادن, اعطا کردن, عطاء کردن, بخشیدن, تصدیق کردن, مسلم گرفتن; USER: اعطای, عطا, اعطا, عطا کند, اعطا کند

GT GD C H L M O
graphic /ˈɡræf.ɪk/ = ADJECTIVE: گرافیک, واضح, نگاره ای, ترسیمی, کشیده شده, نوشته شده, وابسته به فن نوشتن, مربوط به نقاشی یاترسیم; USER: گرافیک, گرافیکی, های گرافیکی, های گرافیک, گرافیکی را

GT GD C H L M O
greater /ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از

GT GD C H L M O
guests /ɡest/ = NOUN: مهمان, انگل; USER: مهمان, میهمان, میهمانان, مهمان ها, مهمانان را

GT GD C H L M O
guidance /ˈɡaɪ.dəns/ = NOUN: هدایت, راهنمایی, رهنمود, راهنما, رهبری, راهنمایی کردن; USER: راهنمایی, هدایت, رهنمود, راهنما, رهبری

GT GD C H L M O
guide /ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی; VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن; USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت

GT GD C H L M O
guides /ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی; USER: راهنماهای, راهنمای, راهنما, راهنمایی, راهنمایان

GT GD C H L M O
gym /dʒɪm/ = NOUN: ورزشگاه, زورخانه, دبیرستان; USER: ورزشگاه, سالن ورزش, سالن بدنسازی, زورخانه, دبیرستان

GT GD C H L M O
handle /ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت; VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن; USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به

GT GD C H L M O
hands /ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست

GT GD C H L M O
happen /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
having /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن

GT GD C H L M O
hazards /ˈhæz.əd/ = NOUN: خطر, مخاطره, اتفاق, قمار; USER: خطرات, مخاطرات, خطر, خطرات را, خطرات فراورده

GT GD C H L M O
health /helθ/ = NOUN: سلامتی, سلامت, تندرستی, مزاج, بهبودی, حال; USER: سلامت, بهداشت, سلامتی, های بهداشتی, بهداشت و درمان

GT GD C H L M O
healthcare /ˈhelθ.keər/ = USER: بهداشت و درمان, بهداشتی, مراقبت های بهداشتی, مراقبت بهداشتی, خدمات بهداشتی

GT GD C H L M O
healthier /ˈhel.θi/ = USER: سالم, سالمتر, سالم تر, های سالم

GT GD C H L M O
hear /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود

GT GD C H L M O
heart /hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر; VERB: جرات دادن, تشجیع کردن; USER: قلب, قلبی, دل, های قلبی, قلب را

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helping /ˈhel.pɪŋ/ = NOUN: کمک, یاری, یک وعده یا پرس خوراک; ADJECTIVE: ممد, معین; USER: کمک, کمک به, کمک می, یاری, کمک می کند

GT GD C H L M O
helps /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
highest /hī/ = USER: بالاترین, بیشترین, با بالاترین, بالاترین میزان, بالاترین سطح

GT GD C H L M O
highly /ˈhaɪ.li/ = ADVERB: خیلی; USER: خیلی, بسیار, شدت, به شدت, های بسیار

GT GD C H L M O
hints /hɪnt/ = ADJECTIVE: مرموز; USER: نکات, تذکرات, اشاره, از نکات, تذکرات به

GT GD C H L M O
hires /haɪər/ = NOUN: کرایه, اجاره, اجرت, مزد, پرداخت; USER: استخدام, استخدام می

GT GD C H L M O
hiring /ˈhaɪə.rɪŋ/ = VERB: کرایه دادن, استخدام کردن, کرایه کردن, اجیر کردن; USER: استخدام, به استخدام, استخدام افراد, با استخدام, برای استخدام

GT GD C H L M O
history /ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه; USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای

GT GD C H L M O
home /həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه; ADJECTIVE: بطرف خانه; VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن; USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن

GT GD C H L M O
hour /aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم; USER: ساعت, ساعت دفعات, ساعته, یک ساعت, در ساعت

GT GD C H L M O
house /haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه; VERB: خانه نشین شدن, جا دادن; USER: خانه, منزل, خانه ای, خانه های, خانه را

GT GD C H L M O
household /ˈhousˌ(h)ōld/ = ADJECTIVE: خانگی; NOUN: خانواده, اهل بیت, خاندان, اهل خانه, صمیمی, مستخدمین خانه, خانمان; USER: خانواده, خانگی, خانوار, خاندان, اهل بیت

GT GD C H L M O
hover /ˈhɒv.ər/ = VERB: پلکیدن, شناور و آویزان بودن, منتظر شدن, در حال توقف پر زدن, در تردید بودن; USER: در حال توقف پر زدن, پلکیدن, شناور و آویزان بودن, منتظر شدن, در تردید بودن

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
humanoid /ˈ(h)yo͞oməˌnoid/ = ADJECTIVE: شبیه انسان; USER: شبیه انسان, انسان نما, انسان نمای, های انسان نما, انسان نما به,

GT GD C H L M O
humans /ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص; USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های

GT GD C H L M O
hydrated = USER: هیدراته, آبدار, آب کافی در بدن, هیدرات, هیدارت,

GT GD C H L M O
ics /physics/ = USER: ICS, از ICS, مدارات مجتمع, ها ICS, های ICS,

GT GD C H L M O
ideas /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
illiteracy /ɪˈlɪt.ər.ət/ = NOUN: بیسوادی; USER: بیسوادی, بی سوادی, بیسوادی در, بی سوادی در, بی سوادی است"

GT GD C H L M O
immediately /ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما; USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به

GT GD C H L M O
immerse /ɪˈmɜːs/ = VERB: غوطه دادن, غوطه دادن, فرو بردن, زیر اب کردن, پوشاندن, غسل ارتماسی دادن; USER: فرو بردن, غوطه دادن, زیر اب کردن, پوشاندن, غسل ارتماسی دادن

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
impacting /ɪmˈpækt/ = VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: تأثیر, تاثیر, اثرگذار, تاثیرگذار, تحت تاثیر

GT GD C H L M O
impaired /ɪmˈpeər/ = ADJECTIVE: خراب; USER: خراب, اختلال, مختل, دچار اختلال, اختلال در

GT GD C H L M O
impairments /ˌimˈpermənt/ = USER: اختلالات, اختلال, اختلال ها, به اختلالات, ناتوانی های,

GT GD C H L M O
important /ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده; USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
increase /ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی; VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن; USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد

GT GD C H L M O
increases /ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی; USER: افزایش می یابد, افزایش, افزایش می دهد, افزایش می, را افزایش می دهد

GT GD C H L M O
increasingly /ɪnˈkriː.sɪŋ.li/ = USER: به طور فزاینده, طور فزاینده, فزاینده ای, طور فزاینده ای, به طور فزاینده ای

GT GD C H L M O
individual /ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد; NOUN: فرد, شخص; USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد

GT GD C H L M O
individuals /ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا; USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در

GT GD C H L M O
induction /ɪnˈdʌk.ʃən/ = NOUN: اندوکتانس, ظرفیت القاء مغناطیسی; USER: القاء, القای, القا, استقراء, استنتاج

GT GD C H L M O
industrial /ɪnˈdʌs.tri.əl/ = ADJECTIVE: صنعتی, دارای صنایع بزرگ; NOUN: اهل صنعت; USER: صنعتی, های صنعتی, صنعتی می, صنعتی و

GT GD C H L M O
info /ˈɪn.fəʊ/ = USER: اطلاعات, آفلاین اطلاعات, از اطلاعات, اطلاعات در

GT GD C H L M O
inform /ɪnˈfɔːm/ = VERB: اطلاع دادن, خبرچینی کردن, خبر دادن, مطلبی را رساندن, اگاهی دادن, مستحضر داشتن, اگاه کردن, گفتن, چغلی کردن, خبردادن از; USER: اطلاع دادن, اطلاع, مطلع, اطلاع رسانی, به اطلاع

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
informed /ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق; USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع

GT GD C H L M O
instantly /ˈɪn.stənt.li/ = ADVERB: فورا, مستقیما; USER: فورا, بلافاصله, فورا به, مستقیما

GT GD C H L M O
instructions /ɪnˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: دستور العمل, راهنمایی, اموزش, فرمان, سفارش; USER: دستورالعمل, دستور, دستورات, دستور دارند, دستورالعملهای

GT GD C H L M O
integrated /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد; USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه

GT GD C H L M O
interact /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته

GT GD C H L M O
interaction /ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال; USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل

GT GD C H L M O
interactive /ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را

GT GD C H L M O
interconnected /ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن; USER: ارتباط تنگاتنگ با, ارتباط تنگاتنگ, به هم پیوسته, به هم متصل, در ارتباط تنگاتنگ

GT GD C H L M O
interest /ˈɪn.trəst/ = NOUN: علاقه, بهره, سود, مصلحت, سهم, دلبستگی, فرع, تنزیل; VERB: علاقه و علاقمند کردن, ذینفع کردن, بر سر میل اوردن; USER: علاقه, بهره, منافع, سود, مورد علاقه

GT GD C H L M O
interests /ˈɪn.trəst/ = NOUN: منافع, مصالح; USER: منافع, علاقه مندی ها, موضوعات مورد علاقه, از منافع, مورد علاقه ای

GT GD C H L M O
interface /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
introduce /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن; USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, در معرفی, را معرفی می

GT GD C H L M O
intuitive /ɪnˈtjuː.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: حسی, مستقیما درک کننده, بصیر, مبنی بر درک یا انتقال مستقیم; USER: حسی, بصری, شهودی, بصری ساده, بصری است

GT GD C H L M O
inventory /ˈɪn.vən.tər.i/ = NOUN: فهرست, فهرست موجودی, سیاهه, فهرست اموال, صورت کالا, دفتر دارایی; USER: فهرست, موجودی, فهرست موجودی

GT GD C H L M O
investments /ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری

GT GD C H L M O
involve /ɪnˈvɒlv/ = VERB: وارد کردن, گرفتار شدن, پیچیدهشدن, پیچیدن, گرفتار کردن, گیر انداختن, مستلزم بودن, در گیر کردن یا شدن; USER: شامل, درگیر, را درگیر, را شامل, است شامل

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
ivr = USER: ایرو, تلفن گویا,

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
keeping /ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق; USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن

GT GD C H L M O
key /kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما; ADJECTIVE: عمده; VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن; USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده

GT GD C H L M O
kids /kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله; USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را

GT GD C H L M O
kiosks /ˈkiː.ɒsk/ = NOUN: دکه, مشتق از کوشک فارسی کلاه فرنگی; USER: کیوسک, کیوسک های, دکه, دکه ها, کیوسک ها

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
knowledge /ˈnɒl.ɪdʒ/ = NOUN: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی, اگاهی, عرفان, بصیرت, وقوف, سامان, فضیلت; USER: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی

GT GD C H L M O
label /ˈleɪ.bəl/ = NOUN: برچسب, لقب, اتیکت, علامت, متمم سند یا نوشته, تکه باریک, اصطلاح خاص; VERB: برچسب زدن; USER: برچسب, برچسب های, برچسب را, برچسب ها, برچسب آن

GT GD C H L M O
landmark /ˈlænd.mɑːk/ = NOUN: راهنما, واقعه برجسته, نشان اختصاصی, نقطه تحول تاریخ; USER: واقعه برجسته, نقطه عطفی, نقطه ی عطف بود, نقطه عطفی در, که نقطه ی عطف

GT GD C H L M O
language /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های

GT GD C H L M O
languages /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانهای, زبان های, زبانها, به زبان

GT GD C H L M O
large /lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط; USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع

GT GD C H L M O
last /lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام; NOUN: طاقت; VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن; USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر

GT GD C H L M O
latest /ˈleɪ.tɪst/ = ADJECTIVE: بعدی; USER: آخرین, موضوعات, جدیدترین, تمام, تازه ترین

GT GD C H L M O
learner /ˈlɜː.nər/ = NOUN: یادگیرنده, شاگرد; USER: یادگیرنده, شاگرد, یادگیرنده از, یادگیرنده به

GT GD C H L M O
learners /ˈlɜː.nər/ = NOUN: پرش, خیز, جست, طفره; VERB: جستن, دویدن, خیز زدن, جفت زدن; USER: زبان آموزان, یادگیرندگان, آموزان, فراگیران, دانش آموزان

GT GD C H L M O
learning /ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان; USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در

GT GD C H L M O
leave /liːv/ = NOUN: مرخصی, اجازه, اذن, رخصت; VERB: گذاشتن, ترک کردن, رفتن, رها کردن, شدن, دست کشیدن از, رهسپار شدن, عزیمت کردن; USER: مرخصی, ترک, را ترک, ترک کنند, را ترک کنند

GT GD C H L M O
less /les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر; USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
levels /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست; USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح

GT GD C H L M O
leverage /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی

GT GD C H L M O
leveraging /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = USER: اعمال نفوذ, نفوذ, قدرت نفوذ, اعمال نفوذ در, طریق اعمال نفوذ با

GT GD C H L M O
lexicon /ˈlek.sɪ.kən/ = NOUN: واژه نامه, فرهنگ, قاموس, لغت نامه, کتاب لغت, دیکسیونر; USER: واژه نامه, فرهنگ, قاموس, لغت نامه, کتاب لغت

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
lifelike /ˈlaɪf.laɪk/ = ADJECTIVE: واقعی, زندگی مانند; USER: واقعی, زنده, زندگی مانند, شبیه به زندگیه

GT GD C H L M O
lifestyle /ˈlaɪf.staɪl/ = USER: شیوه زندگی, در شیوه زندگی, روش زندگی, شیوه ی زندگی, شیوه زندگی را

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
listen /ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از; USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به

GT GD C H L M O
listening /ˈlisən/ = NOUN: استماع; USER: استماع, گوش دادن, گوش, گوش دادن به, به گوش دادن

GT GD C H L M O
literacy /ˈlɪt.ər.ə.si/ = NOUN: سواد, با سوادی, لفظ, سواد خواندن ونوشتن; USER: سواد, سواد آموزی, های سواد آموزی, با سوادی, سواد آموزی را

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
lives /laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی

GT GD C H L M O
loaded /ˈləʊ.dɪd/ = ADJECTIVE: پر, مملو, بار شده, مست, پربار, دارای پول زیاد, پولدار; USER: پر, لود شده, بارگذاری می شود, لود می شود, مملو

GT GD C H L M O
local /ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی; USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی

GT GD C H L M O
located /ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن; USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته

GT GD C H L M O
location /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت

GT GD C H L M O
locations /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: مکان, محل, مکان های, نقاط, محل های

GT GD C H L M O
lock /lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک; VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن; USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن

GT GD C H L M O
locks /lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک, سدبالابر, چشمه پل, چین, محل پرچ یا اتصال دویاچند ورق فلزی; USER: قفل, قفل های, قفل ها, قفل در, قفل درب

GT GD C H L M O
lonely /ˈləʊn.li/ = ADJECTIVE: تنها, خلوت, متروک, بی یار, بیغوله, بی کس; USER: تنها, تنهایی, تنهایی می, تنهایی در, به تنهایی

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
longer /lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
loud /laʊd/ = ADJECTIVE: بلند, با صدای بلند, رسا, پر سر و صدا, پر صدا, بلند اوا, گوش خراش, زرق و برق دار, پراواز, پر جلوه, پر هیاهو; USER: با صدای بلند, صدای بلند, بلند, رسا, پر سر و صدا

GT GD C H L M O
love /lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی; VERB: دوست داشتن, عشق داشتن; USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن

GT GD C H L M O
low /ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل; ADVERB: پایین; NOUN: پایین, صدای گاو; VERB: صدای گاو کردن; USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک

GT GD C H L M O
machine /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن; USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های

GT GD C H L M O
machinery /məˈʃiː.nə.ri/ = NOUN: دستگاه, ماشین الات, ماشین ها, تشکیلات و سازمان; USER: دستگاه, ماشین آلات, کنترلر های, ماشین آلات و, ماشین آلات و تجهیزات

GT GD C H L M O
machines /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات

GT GD C H L M O
magazines /ˌmæɡ.əˈziːn/ = NOUN: مجله, مخزن, انبار مهمات, خزانه, خشاب اسلحه; USER: مجلات, مجله, مجله ها, مجلات و, از مجلات

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
malls /mɔːl/ = NOUN: مرکز خرید, تفرجگاه, پیاده رو پردرخت وسایه دار; USER: مراکز, مراکز خرید, مراکز تجاری, های مراکز, مجتمع های تجاری

GT GD C H L M O
manage /ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن; NOUN: اسب اموخته; USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت

GT GD C H L M O
management /ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی; USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران

GT GD C H L M O
managers /ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان; USER: مدیران, از مدیران, به مدیران, مدیران به, مدیران در

GT GD C H L M O
managing /ˈmanij/ = NOUN: ضبط; USER: مدیریت, عامل, اداره, برای مدیریت, مدیر عامل

GT GD C H L M O
mandatory /ˈmæn.də.tər.i/ = NOUN: مامورین عالیرتبه; USER: اجباری, الزامی, اجباری است, الزامی است, اجباری می

GT GD C H L M O
manual /ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست; NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه; USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه

GT GD C H L M O
manufacturing /ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت; USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
market /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن; USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به

GT GD C H L M O
marketing /ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش; USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به

GT GD C H L M O
materials /məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح; USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد

GT GD C H L M O
maths /ˌmæθˈmæt.ɪks/ = USER: ریاضی, ریاضیات, ریاضییات, ریاضی را, رشته ریاضی

GT GD C H L M O
maximum /ˈmæk.sɪ.məm/ = ADJECTIVE: بیشترین, بالاترین, بزرگترین, بیشین; NOUN: حد اکثر, بیشینه, ماکسیمم, منتها درجه, بزرگترین و بالاترین رقم, منتهی درجه; USER: بیشترین, بیشینه, حد اکثر, بالاترین, ماکسیمم

GT GD C H L M O
means /miːnz/ = NOUN: چاره; USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است

GT GD C H L M O
measure /ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر; VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن; USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری

GT GD C H L M O
media /ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق; USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای

GT GD C H L M O
medical /ˈmed.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: پزشکی, طبی, دارویی, دوایی, شفابخش; USER: پزشکی, های پزشکی, طبی, علوم پزشکی

GT GD C H L M O
medication /ˌmed.ɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: دارو, تداوی, تجویز دوا; USER: دارو, داروهای, داروها, داروی, مصرف دارو

GT GD C H L M O
memory /ˈmem.ər.i/ = NOUN: حافظه, خاطره, یاد, یادبود, خاطر, یادگار; USER: حافظه, خاطره, حافظه را, حافظه های, از حافظه

GT GD C H L M O
mention /ˈmen.ʃən/ = NOUN: ذکر, اشاره, تذکر, یاداوری, یادکرد; VERB: اشاره کردن, نام بردن, ذکر کردن; USER: ذکر, اشاره, ذکر است, به ذکر, به ذکر است

GT GD C H L M O
messages /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها

GT GD C H L M O
messaging /ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن; USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی

GT GD C H L M O
meters /ˈmiː.tər/ = NOUN: متر, اندازه, مقیاس, کنتور, اندازه گیر, وزن شعر, وسیله اندازهگیری, نظم, مصرف سنج; USER: متر, متری, متر است, متر می, متر از

GT GD C H L M O
midterms /ˈmidˌtərm/ = USER: انتخابات میان دوره ای, میان دوره ای, انتخابات میاندورهای,

GT GD C H L M O
minute /ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: دقیقه, لحظه, پیش نویس, دم, ان, مسوده, یادداشت, گزارش وقایع; ADJECTIVE: کوچک, جزئي, ریز, بسیار خرد; VERB: صورت جلسه نوشتن, پیش نویس کردن; USER: دقیقه, دقیقه ای, لحظه, دقیقه است, در دقیقه

GT GD C H L M O
mobile /ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت; NOUN: خانه متحرک, غوغا; USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به

GT GD C H L M O
modalities /mōˈdalədē/ = NOUN: چگونگی, قید, شرط, ماهیت, عرضیت, کیفیت; USER: روش, روشهای, مدالیته, روش های, روشها,

GT GD C H L M O
modern /ˈmɒd.ən/ = ADJECTIVE: مدرن, نوین, جدید, امروزی, نو, کنونی, متاخر; USER: مدرن, جدید, نوین, امروزی, نو

GT GD C H L M O
modules /ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی; USER: ماژول ها, ماژول, ماژول های, مدول, ماژولهای

GT GD C H L M O
monitor /ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار; VERB: دیده بانی کردن, به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن; USER: نظارت بر, نظارت, نظارت داشته, نظارت داشته باشند, تحت نظارت

GT GD C H L M O
monitoring /ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: دیدهبانی; USER: نظارت, نظارت بر, مانیتورینگ, نظارت از, و نظارت

GT GD C H L M O
monitors /ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار; USER: مانیتور, ناظران, مانیتورهای, نظارت بر, مانیتور های

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
moreover /môrˈōvər/ = ADVERB: علاوه بر این, بعلاوه; USER: علاوه بر این, علاوه بر, به علاوه, بعلاوه, علاوه بر آن

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
motivate /ˈməʊ.tɪ.veɪt/ = VERB: انگیختن, تحریک کردن, تهییج کردن; USER: انگیختن, انگیزه, ایجاد انگیزه, ایجاد انگیزه در, ایجاد انگیزه برای

GT GD C H L M O
move /muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی; VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن; USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام

GT GD C H L M O
movie /ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما; USER: سینما, فیلم, فیلم های, فیلم را, های فیلم

GT GD C H L M O
movies /ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما; USER: فیلم, فیلم های, فیلم ها, فیلم را, فیلم های سینمایی

GT GD C H L M O
multifunctional = USER: چند منظوره, های چند منظوره, چند منظوره است, سه بعدی چند تابع, چند منظوره برای

GT GD C H L M O
multilingual /ˌmʌl.tiˈlɪŋ.ɡwəl/ = USER: چند زبانه, های چند زبانه, چند زبانه را, چند زبانه است, های چند زبانه را

GT GD C H L M O
multimedia /ˈməltiˈmēdēə,ˈməltī-/ = USER: چند رسانه ای, چند رسانه, های چند رسانه ای, چند رسانه ای را, چند رسانه ای است

GT GD C H L M O
multiple /ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا; NOUN: مضرب; USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون

GT GD C H L M O
museums /mjuːˈziː.əm/ = NOUN: موزه; USER: موزه ها, موزه, موزه های, از موزه, از موزه ها

GT GD C H L M O
narration /nəˈreɪ.ʃən/ = NOUN: داستان, گویندگی, سرگذشت, توصیف, داستانسرایی, خبر; USER: داستان, روایت, گویندگی, سرگذشت, توصیف

GT GD C H L M O
natural /ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی; NOUN: احمق; USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به

GT GD C H L M O
naturally /ˈnætʃ.ər.əl.i/ = USER: به طور طبیعی, طور طبیعی, به طور طبیعی به, به طور طبیعی در, به طور طبیعی از

GT GD C H L M O
nav /nav/ = USER: منو, علامت, ناوبری, ناو, علامت لطفا کمک

GT GD C H L M O
navigation /ˌnæv.ɪˈɡeɪ.ʃən/ = NOUN: هوانوردی; USER: ناوبری, پیمایش, های ناوبری, جهت یابی, پیمایش کنید

GT GD C H L M O
necessary /ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار; USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
neighbourhood /ˈneɪ.bə.hʊd/ = NOUN: همسایگی, مجاورت; USER: همسایگی, محله, محله های, در محله, مجاورت

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
news /njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه; USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را

GT GD C H L M O
newspapers /ˈn(y)o͞ozˌpāpər/ = NOUN: مطبوعات; USER: مطبوعات, روزنامه, روزنامه ها, روزنامه های, روزنامهها

GT GD C H L M O
newsworthy /ˈn(y)o͞ozˌwərT͟Hē/ = ADJECTIVE: قابل انتشار, مهم, جالب و بموقع, قابل توجه عامه برای درج در روزنامه; USER: مهم, قابل انتشار, ارزش خبری, دارای ارزش خبری, جالب و بموقع

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
non /nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر; USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
notification /ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی; USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر

GT GD C H L M O
notifications /ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, خبر, اخطار, تذکر, اگاهسازی; USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اطلاعات و تذکرات, اطلاعات و تذکرات را

GT GD C H L M O
notifying /ˈnəʊ.tɪ.faɪ/ = VERB: اعلام کردن, اگاه ساختن, اعلام داشتن, اخطار کردن, اگاهی دادن; USER: آگاه, اطلاع, آگاه ساختن, ابلاغ, اطلاع رسانی

GT GD C H L M O
novel /ˈnɒv.əl/ = NOUN: رمان, کتاب داستان; ADJECTIVE: جدید, بدیع, نو; USER: رمان, جدید, بدیع, نو, کتاب داستان

GT GD C H L M O
novels /ˈnɒv.əl/ = NOUN: رمان, کتاب داستان; USER: رمان, رمان های, رمانهای, رمان ها, رمان به

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
numbers /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; USER: تعداد, اعداد, عدد, شماره ها, اعداد را

GT GD C H L M O
numerous /ˈnjuː.mə.rəs/ = ADJECTIVE: متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار, بسیار, بزرگ, پرجمعیت, کثیر; USER: متعدد, های متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار

GT GD C H L M O
occupants /ˈɒk.jʊ.pənt/ = NOUN: مستاجر, ساکن, اشغال کننده; USER: اشغال, کارکنان, سرنشینان, ساکنین, اشغال کنندگان

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
offers /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به

GT GD C H L M O
often /ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی; USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب

GT GD C H L M O
older /əʊld/ = USER: قدیمی تر, مسن تر, مسن, های قدیمی تر, های مسن تر

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
online /ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی; USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
operations /ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات; USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها

GT GD C H L M O
operators /ˈɒp.ər.eɪ.tər/ = NOUN: اپراتور, گرداننده, عامل, متصدی, عمل کننده, تلفن چی, ماشین چی, ماشین کار; USER: اپراتور, اپراتورهای, اپراتورها, از اپراتورهای, به اپراتورها

GT GD C H L M O
optimise = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن; USER: بهینه سازی, بهینه, به بهینه سازی, برای بهینه سازی, را بهینه سازی,

GT GD C H L M O
optimised /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده; USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است

GT GD C H L M O
option /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار

GT GD C H L M O
options /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
others /ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outbound /ˈaʊt.baʊnd/ = ADJECTIVE: عازم ناحیه دور دست, رهسپار دریا; USER: عازم ناحیه دور دست, خروجی, خروجی و, عازم ناحیه دور, خروجی را

GT GD C H L M O
output /ˈaʊt.pʊt/ = NOUN: تولید, بازده, محصول, برونداد; USER: تولید, خروجی, بازده, محصول, برونداد

GT GD C H L M O
ovens /ˈʌv.ən/ = NOUN: فر, اجاق, تنور, کوره, بخاری; USER: کوره, اجاق, اجاقهای, کوره های, اجاق های

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
overall /ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا; ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز; NOUN: لباس کار, بالا پوش; USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
owners /ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه; USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان

GT GD C H L M O
pa /pɑː/ = NOUN: بابا, پاپا; USER: پاپا, PA, خودگردان, بست, بابا

GT GD C H L M O
panic /ˈpanik/ = NOUN: وحشت, هراس, دهشت, اضطراب و ترس ناگهانی; VERB: وحشت زده کردن, در بیم و هراس انداختن; USER: وحشت, هراس, ترس و وحشت, بیم و هراس, دهشت

GT GD C H L M O
paper /ˈpeɪ.pər/ = NOUN: مقاله, کاغذ, روزنامه, ورقه, ورق کاغذ, جواز, پروانه; VERB: روی کاغذ نوشتن, با کاغذ پوشاندن; USER: مقاله, کاغذ, مقاله به, روزنامه

GT GD C H L M O
parks /pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور; USER: پارک, پارک ها, پارک های, پارکهای, پارکها

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
passenger /ˈpæs.ən.dʒər/ = NOUN: مسافر, رونده, گذرگر; ADJECTIVE: مسافرتی; USER: مسافر, مسافری, های مسافری, های سواری, مسافر و

GT GD C H L M O
passengers /ˈpæs.ən.dʒər/ = NOUN: مسافر, رونده, گذرگر; USER: مسافر, مسافران, مسافران را, مسافر را, مسافران در

GT GD C H L M O
patients /ˈpeɪ.ʃənt/ = NOUN: بیمار, مریض; USER: بیماران, بیمار, بیماران مبتلا, بیماران مبتلا به, از بیماران

GT GD C H L M O
pay /peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه; VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن; USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
perceived /pəˈsiːv/ = VERB: درک کردن, دیدن, حس کردن, فهمیدن, دریافتن, مشاهده کردن, ملاحظه کردن; USER: درک, درک شده, تصور, درک می, تصور می

GT GD C H L M O
percentage /pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد; USER: در صد, درصد, درصدی, صد

GT GD C H L M O
perfect /ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده; VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن; USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار

GT GD C H L M O
performance /pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته; USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی

GT GD C H L M O
person /ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل; USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس

GT GD C H L M O
personal /ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص; USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را

GT GD C H L M O
personalise /ˈpərs(ə)nəˌlīz/ = VERB: شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن, دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به; USER: شخصی, به فرد, فرد, شخصی سازی, شخصیسازی,

GT GD C H L M O
personalised /ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن; USER: شخصی, های شخصی, شخصی به, شخصی است, شخصی و

GT GD C H L M O
personalize /ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن; USER: فرد, به فرد, شخصی, شخصی سازی, شخصی کردن

GT GD C H L M O
personnel /ˌpərsəˈnel/ = NOUN: پرسنل, کارکنان, کارمندان, کارگزینی, اجزا, مجموعه کارمندان یک اداره; USER: پرسنل, کارکنان, کارمندان, از پرسنل, نفر پرسنل

GT GD C H L M O
pharmaceutical /ˌfɑː.məˈsuː.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: دارویی, دارو, وابسته به داروسازی; USER: دارویی, داروسازی, دارو, های دارویی, های داروسازی

GT GD C H L M O
pharmacy /ˈfɑː.mə.si/ = NOUN: داروسازی, داروخانه, انباردارو; USER: داروخانه, داروسازی, داروخانه ها, داروخانه های

GT GD C H L M O
phone /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; VERB: تلفن کردن, تلفن زدن; USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن

GT GD C H L M O
phones /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; USER: تلفن, تلفن های, گوشی های, گوشی های تلفن, از تلفن های

GT GD C H L M O
phrases /freɪz/ = NOUN: عبارت, اصطلاح, تعبیر, کلمه بندی, سخن موجز; USER: عبارات, عباراتی, جملات, عبارت های, عبارات است

GT GD C H L M O
pick /pɪk/ = NOUN: مضراب, کلنگ, خلال, زخمه; VERB: چیدن, برگزیدن, سوار کردن, کندن, جیب بری کردن, فرو بردن, کلنگ زدن, با خلال پاک کردن; USER: کلنگ, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب کنید, چیدن

GT GD C H L M O
pictures /ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت; USER: تصاویر, عکس, عکس ها, عکس های, تصاویر داخل

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
planes /pleɪn/ = NOUN: هواپیما, صفحه, سطح, پرواز, سطح تراز, جهش شبیه پرواز; USER: هواپیما, هواپیماهای, هواپیماها, هواپیمای, فروند هواپیمای

GT GD C H L M O
plant /plɑːnt/ = NOUN: کارخانه, گیاه, دستگاه, نهال, نبات, رستنی, ماشین, ماشینالات کارخانه; VERB: کاشتن, غرس کردن, منصوب نمودن, کشت و زرع کردن, نهال زدن, مستقر کردن, در زمین قرار دادن; USER: گیاه, کارخانه, گیاهی, دستگاه, بوته در

GT GD C H L M O
play /pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص; VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن

GT GD C H L M O
player /ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی; USER: نوازنده, بازیکن, پخش, دستگاه پخش, پخش کننده

GT GD C H L M O
players /ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی; USER: بازیکنان, بازیکن, بازیکنانش, مربی تیم, بازیکنانی

GT GD C H L M O
points /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد

GT GD C H L M O
populations /ˌpɒp.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: جمعیت, مردم, نفوس, سکنه, اهلیت, تعداد مردم; USER: جمعیت, جمعیت های, جمعیتهای, جمعیت ها, از جمعیت

GT GD C H L M O
portable /ˈpɔː.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل حمل, قابل انتقال, دستی, قابل حمل و نقل, سفری, ترابرپذیر; USER: قابل حمل, های قابل حمل, قابل حمل است, قابل انتقال

GT GD C H L M O
ports /pɔːt/ = NOUN: بندر, درگاه, بندرگاه, پرت, بندر ورودی, درب, مبدا مسافرت, دورازه, در رو, مخرج, شراب شیرین, لنگر گاه; USER: بنادر, پورت, پورت های, پورت ها, از پورت

GT GD C H L M O
positive /ˈpɒz.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: مثبت, قطعی, یقین, محقق; USER: مثبت, مثبت و, مثبت است, های مثبت, مثبت در

GT GD C H L M O
powerful /ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور; USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر

GT GD C H L M O
practical /ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور; NOUN: اهل عمل; USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را

GT GD C H L M O
practice /ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش; VERB: تمرین کردن, عمل کردن, ممارست کردن, برزیدن, ورزش; USER: عمل, تمرین, عمل به, را تمرین

GT GD C H L M O
pre /priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از

GT GD C H L M O
prefer /prɪˈfɜːr/ = VERB: ترجیح دادن, ترجیح یافتن یا دادن, برتری دادن, رجحان دادن, برگزیدن; USER: ترجیح می دهم, ترجیح می دهند, را ترجیح می دهم, را ترجیح می دهند, ترجیح می دهند که

GT GD C H L M O
prescription /prɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: نسخه, تجویز, نسخه نویسی, صدور فرمان, امریه, سابقه; USER: نسخه, تجویزی, تجویز, نسخه ای, نسخه پزشک

GT GD C H L M O
prescriptions /prɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: مقررات; USER: مقررات, نسخه, نسخ, نسخه های, نسخه ها

GT GD C H L M O
pressure /ˈpreʃ.ər/ = NOUN: فشار, پرس, زور, سنگینی, ضغطه, مضیقه, بار سنگین مصائب و سختیا; USER: فشار, تحت فشار, با فشار, فشار را

GT GD C H L M O
pressures /ˈpreʃ.ər/ = NOUN: فشار, پرس, زور, سنگینی, ضغطه, مضیقه, بار سنگین مصائب و سختیا; USER: فشار, فشارهای, فشارها, فشار های, فشارهای وارده

GT GD C H L M O
problem /ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان; USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در

GT GD C H L M O
products /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های

GT GD C H L M O
professions /prəˈfeʃ.ən/ = NOUN: صنایع; USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ها, حرفه های, رشته های حرفه ای

GT GD C H L M O
program /ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار; VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن; USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به

GT GD C H L M O
programme /ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار; VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن; USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به

GT GD C H L M O
programs /ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار; USER: برنامه, برنامه های, برنامه ها, از برنامه, برنامه هایی

GT GD C H L M O
prompts /prɒmpt/ = USER: دهید, باعث, درخواست, اعلانها, سریع از

GT GD C H L M O
pronounce /prəˈnaʊns/ = VERB: تلفظ کردن, رسما بیان کردن, ادا کردن; USER: تلفظ کنید, تلفظ کنند, تلفظ, را تلفظ کنند, را تلفظ

GT GD C H L M O
proven /pruːv/ = USER: اثبات شده, ثابت شده, اثبات رسیده است, های اثبات شده, اثبات شده است

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
provided /prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه; ADJECTIVE: اماده; USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می

GT GD C H L M O
providers /prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده; USER: ارائه دهندگان, از ارائه دهندگان, ارائه دهندگان خدمات, ارائه کنندگان, ارائه دهنده

GT GD C H L M O
provides /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می

GT GD C H L M O
providing /prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه; CONJUNCTION: در صورت; USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن

GT GD C H L M O
public /ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار; NOUN: عامه, مردم, عموم; USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی

GT GD C H L M O
publishers /ˈpʌb.lɪ.ʃər/ = NOUN: ناشر; USER: ناشران, ناشرین, از ناشران, ناشران را

GT GD C H L M O
publishing /ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن; USER: انتشار, انتشارات, نشر, چاپ و نشر, انتشاراتی

GT GD C H L M O
purchase /ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین; VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن; USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید

GT GD C H L M O
quality /ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود; USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را

GT GD C H L M O
queue /kjuː/ = NOUN: صف, صف اتوبوس و غیره; VERB: صف بستن, در صف گذاشتن, در صف ایستادن; USER: صف, صف ها, صف به, به صف, صف در

GT GD C H L M O
quickly /ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک; USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در

GT GD C H L M O
quiz /kwɪz/ = NOUN: امتحان, چیز عجیب, شوخی, پرسش و ازمون; VERB: ازمایش کردن, مسخره کردن; USER: امتحان, چیز عجیب, مسخره کردن, ازمایش کردن, پرسش و ازمون

GT GD C H L M O
radio /ˈreɪ.di.əʊ/ = NOUN: رادیو; ADJECTIVE: رادیویی, مربوط به رادیو; VERB: با رادیو مخابره کردن, پیام رادیویی فرستادن; USER: رادیو, رادیویی, های رادیویی, های رادیو, رادیو و

GT GD C H L M O
rapidly /ˈræp.ɪd/ = ADVERB: سریعا; USER: سریعا, به سرعت, سرعت در حال, به سرعت در حال, به سرعت در

GT GD C H L M O
rate /reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند; VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن; USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان

GT GD C H L M O
rates /reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند; USER: نرخ, نرخ های, میزان, نرخهای, نرخ ها

GT GD C H L M O
rather /ˈrɑː.ðər/ = ADVERB: بلکه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا, سریع تر, تا یک اندازه, با میل بیشتری; USER: بلکه, و نه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
react /riˈækt/ = VERB: عکس العمل نشان دادن, واکنش نشان دادن, واکنش کردن, تحت تاثیر واقع شدن; USER: واکنش نشان دادن, واکنش نشان می دهند, واکنش نشان دهد, واکنش نشان دهند, واکنش نشان می دهد

GT GD C H L M O
reactions /riˈæk.ʃən/ = NOUN: واکنش, عکس العمل, واکنشی, انعکاس, انفعال; USER: واکنش, واکنش های, واکنشهای, عکس العمل, عکس العمل های

GT GD C H L M O
read /riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن; USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده

GT GD C H L M O
readers /ˈriː.dər/ = NOUN: خواننده, قاری, كتاب قرائتي; USER: خوانندگان, از خوانندگان, به خوانندگان, خوانندگان را, خوانندگان در

GT GD C H L M O
reading /ˈriː.dɪŋ/ = NOUN: مطالعه, قرائت; USER: مطالعه, خواندن, به خواندن, قرائت, از خواندن

GT GD C H L M O
real /rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی; NOUN: ریل, اصل; USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را

GT GD C H L M O
realistic /ˌrɪəˈlɪs.tɪk/ = ADJECTIVE: واقع بین, تحقق گرای, راستین گرای; USER: واقع بین, واقع بینانه, واقع گرایانه, های واقع بینانه, واقع بینانه است

GT GD C H L M O
reality /riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود; USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را

GT GD C H L M O
receive /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می

GT GD C H L M O
receiving /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده

GT GD C H L M O
receptionist /TELEVISION) / = NOUN: مسئول پذیرش, پذیرگر; USER: مسئول پذیرش, منشی, پذیرش, به منشی, پذیرگر

GT GD C H L M O
recognition /ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت; USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی

GT GD C H L M O
record /rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی; VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن; USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه

GT GD C H L M O
refrigerators /riˈfrijəˌrātər/ = NOUN: یخچال, سردخانه, یخچال برقی, دستگاه مبرد, سرد خانه اشپز خانه; USER: یخچال و فریزر, یخچال, یخچال و, یخچال ها, یخچال های

GT GD C H L M O
regardless /rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از; USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به

GT GD C H L M O
rely /rɪˈlaɪ/ = VERB: اعتماد کردن; USER: تکیه, تکیه می کنند, متکی, تکیه می, متکی هستند

GT GD C H L M O
remember /rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن; USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که

GT GD C H L M O
remind /rɪˈmaɪnd/ = VERB: یاداوری کردن, یاداور شدن, بیاد اوردن; USER: یادآوری, یاد, به یاد, یاد آوری, یادآوری است

GT GD C H L M O
reminders /rɪˈmaɪn.dər/ = NOUN: تذکر, یاداور, یاداوری; USER: یادآوری, یادآور, یادآورهایی, به یادآوری, یادآور می

GT GD C H L M O
remote /rɪˈməʊt/ = ADJECTIVE: دور, دور دست, بعید, کم, جزئي; USER: دور, راه دور, از راه دور, دور دست, کنترل از راه دور

GT GD C H L M O
remotely /rɪˈməʊt.li/ = USER: از راه دور, راه دور, از راه دور به, از راه دور و, کنترل از راه دور

GT GD C H L M O
rep /rep/ = NOUN: پارچه مبلی, مرد هرزه, زن هرزه; USER: پارچه مبلی, هرزه, تشکر, پیش فرض نقل قول, زن هرزه

GT GD C H L M O
repeat /rɪˈpiːt/ = NOUN: تکرار, باز گو, تجدید, باز انجام; VERB: تکرار کردن, دوباره گفتن, تکرار شدن, دوباره انجام دادن, دوباره ساختن, باز گفتن, باز گو کردن; USER: تکرار, را تکرار, تکرار کنید, تکرار می, دوباره تکرار

GT GD C H L M O
reports /rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا; USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش

GT GD C H L M O
representatives /ˌrepriˈzentətiv/ = NOUN: نماینده, نمایشگر; USER: نمایندگان, نمایندگانی, نماینده گان, از نمایندگان

GT GD C H L M O
request /rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام; VERB: خواهش کردن, طلبیدن, طلب کردن, درخواست کردن, خواستار شدن, تمنا کردن, تقاضا کردن; USER: درخواست, درخواست می, درخواست کند, به درخواست, با درخواست

GT GD C H L M O
requests /rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام; USER: درخواست, درخواستهای, درخواست ها, به درخواست, درخواست می

GT GD C H L M O
require /rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند

GT GD C H L M O
required /rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته; USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
requires /rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن; USER: نیاز, نیاز به, مستلزم, نیازمند, نیاز دارد

GT GD C H L M O
resonance /ˈrez.ən.əns/ = NOUN: تشدید, طنین, پیچش صدا, ایجاد طنین; USER: تشدید, رزونانس, طنین, با تشدید, با رزونانس

GT GD C H L M O
restrict /rɪˈstrɪkt/ = VERB: محدود کردن, منحصرکردن به; USER: محدود کردن, محدود, را محدود, محدود می, را محدود می

GT GD C H L M O
results /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; USER: نتایج, نتایج حاصل

GT GD C H L M O
reviews /rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه; USER: بررسی, بررسیها را, دانلود, نظرات, بررسی است

GT GD C H L M O
rice /raɪs/ = NOUN: برنج, برنج, دانه های برنج; ADJECTIVE: برنجی; VERB: بصورت رشتههای برنج مانند دراوردن; USER: برنج, برنج را, برنج به, برنج در

GT GD C H L M O
rich /rɪtʃ/ = ADJECTIVE: غنی, توانگر, گرانبها, فاخر, با شکوه, نفیس, پر پشت, حاصلخیز, دولتمند, زیاده چرب یا شیرین, بانوا; USER: غنی, ثروتمند, غنی از, سرشار از, های غنی

GT GD C H L M O
risk /rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی; VERB: بخطر انداختن; USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر

GT GD C H L M O
road /rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن; ADJECTIVE: بجاده; USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان

GT GD C H L M O
roadworks

GT GD C H L M O
robot /ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی; USER: ربات, روبات, ربات به, ربات را, ربات در

GT GD C H L M O
robotic /rəʊˈbɒt.ɪk/ = USER: رباتیک, روباتیک, روبات, روبوتیک, های روباتیک

GT GD C H L M O
robotics /rəʊˈbɒt.ɪks/ = USER: رباتیک, روبوتیک, روباتیک, روبات ها

GT GD C H L M O
robots /ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی; USER: روبات, ربات, روبات های, ربات های

GT GD C H L M O
role /rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل; USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش

GT GD C H L M O
roll /rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ; VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن; USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن

GT GD C H L M O
routes /ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی; USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های

GT GD C H L M O
routine /ruːˈtiːn/ = ADJECTIVE: روزمره; NOUN: روال, جریان عادی, امر عادی, کار عادی, عادت جاری; USER: روزمره, معمول, روال, روتین, های معمول

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
safeguard /ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه; VERB: تامین کردن, امن نگهداشتن, حراست کردن, حفظ کردن از; USER: حفاظت از, حفاظت, حفظ, محافظت, محافظت از

GT GD C H L M O
safeguards /ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه; USER: پادمان, پادمانی, پادمان های, تدابیر حفاظتی, پادمانها

GT GD C H L M O
safely /ˈseɪf.li/ = USER: با خیال راحت, خیال راحت, ایمن, خیال راحت می, خیال راحت از

GT GD C H L M O
safety /ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت; USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی

GT GD C H L M O
sat /sæt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن; USER: نشسته, نشست, نشستند, نشستم, نشسته بود

GT GD C H L M O
save /seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن; CONJUNCTION: فقط بجز; PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه; USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید

GT GD C H L M O
saving /ˈseɪ.vɪŋ/ = NOUN: پس انداز, نجارت دهنده; ADJECTIVE: رستگار کننده; USER: پس انداز, صرفه جویی, صرفه جویی در, صرفه جویی می, برای صرفه جویی در

GT GD C H L M O
scale /skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره; VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن; USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس

GT GD C H L M O
scaled /ˌskeɪldˈdaʊn/ = ADJECTIVE: مدرج, فلس دار, قابل درجه بندی; USER: کوچک, مقیاس, مدرج, مقیاس بندی, مدرج شده

GT GD C H L M O
schedule /ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت; VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن; USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
science /saɪəns/ = NOUN: علم, دانش, معرفت; USER: علم, علوم, دانش, علم را

GT GD C H L M O
screen /skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار; VERB: روی پرده افکندن, الک کردن, تور سیمی نصب کردن, روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن; USER: پرده, صفحه نمایش, صفحه, روی صفحه نمایش, صفحه نمایش را

GT GD C H L M O
screens /skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار; USER: صفحه نمایش, نمایشگرهای, صفحه نمایش های, روی صفحه نمایش, از صفحه نمایش

GT GD C H L M O
seamlessly /ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در

GT GD C H L M O
second /ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد; NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن; USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به

GT GD C H L M O
sector /ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء; USER: بخش, در بخش, بخش های, های بخش, قطاع

GT GD C H L M O
sectors /ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء; USER: بخش ها, بخش, بخش های, بخشهای, سکتور های

GT GD C H L M O
security /sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه; USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین

GT GD C H L M O
send /send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن; USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می

GT GD C H L M O
sending /send/ = NOUN: انفاذ; USER: ارسال, فرستادن, اعزام, از ارسال, با ارسال

GT GD C H L M O
sense /sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص; VERB: حس کردن, فهمیدن; USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور

GT GD C H L M O
sensors /ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی; USER: سنسور, سنسورهای, سنسورها, حسگرها, حسگرهای

GT GD C H L M O
sent /sent/ = ADJECTIVE: فرستاده; USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است

GT GD C H L M O
serious /ˈsɪə.ri.əs/ = ADJECTIVE: جدی, وخیم, مهم, سنگین, سخت, خطیر, خطر ناک, فربه, فکور; USER: جدی, جدی است, های جدی, جدی در, مهم

GT GD C H L M O
service /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات; VERB: سرویس کردن; USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
services /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف; USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را

GT GD C H L M O
servicing /ˈsɜː.vɪs/ = VERB: سرویس کردن, روبراه ساختن, تعمیر کردن, ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن; USER: تعمیر و نگهداری, خدماتی, سرویس, سرویس دهی, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
set /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت; VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن; ADJECTIVE: روشن, واقع شده; USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم

GT GD C H L M O
shared /ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می

GT GD C H L M O
shopping /ˈʃɒp.ɪŋ/ = VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن; USER: خرید, های خرید, مراکز خرید, سبد خرید, خرید و

GT GD C H L M O
show /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن; USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات

GT GD C H L M O
shows /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که

GT GD C H L M O
simply /ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا; USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با

GT GD C H L M O
simulation /ˌsɪm.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: شبیه سازی, تظاهر, وانمود, تقلید, تشبیه, تمارض, ظاهر سازی; USER: شبیه سازی, های شبیه سازی, شبیه سازی شده, شبیه سازی را, شبیه سازی های

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
sites /saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان; USER: سایت, سایت های, سایت ها, از سایت, از سایت های

GT GD C H L M O
situation /ˌsɪt.juˈeɪ.ʃən/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل; USER: وضعیت, اوضاع, موقعیت, وضع, حالت

GT GD C H L M O
situations /sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل; USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای

GT GD C H L M O
skills /skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان; USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت

GT GD C H L M O
slides /slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری; USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها

GT GD C H L M O
slower /sləʊ/ = USER: آهسته تر, کندتر, آهسته, کندتر است, کندتر می

GT GD C H L M O
smart /smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال; VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن; USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به

GT GD C H L M O
smartly /ˈsmɑːt.li/ = USER: هوشمندانه, زیرکانه

GT GD C H L M O
smartphone /ˈsmɑːt.fəʊn/ = USER: گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند است, از گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند و, های گوشی های هوشمند

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
soaps /səʊp/ = NOUN: صابون; USER: صابون, صابون های, صابون ها, صابونها, صابون و

GT GD C H L M O
social /ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع; USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است

GT GD C H L M O
society /səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی; USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
solve /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل کردن, حل, حل کند, را حل, را حل کند

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
sounding /sound/ = VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن, بنظر رسیدن, بگوش خوردن, نواختن, زدن, ژرفاسنجی کردن, گمانه زدن, بصدا در اوردن, سر و گوش آب دادن; USER: صدایی, صدا, صدای, صدایی از, موجد صدا

GT GD C H L M O
specialised /ˈspeʃ.əl.aɪz/ = VERB: تخصص یافتن, اختصاصی کردن, متخصص شدن, ویژهگری یا ویژه کاری کردن; USER: تخصصی, های تخصصی, متخصص, تخصصی در, تخصصی است

GT GD C H L M O
specific /spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی; USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص

GT GD C H L M O
speech /spiːtʃ/ = NOUN: سخنرانی, گفتار, حرف, صحبت, سخن, نطق, گویایی, خطبه, قوه ناطقه, خطابت; USER: سخنرانی, گفتار, سخن, صحبت, نطق

GT GD C H L M O
spikes /spaɪk/ = NOUN: میخ, لبه, میخ بزرگ چوبی, میخ بزرگ, تیر, میخ طویله, میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاو ورزشکارانمیخ دار کردن; USER: خوشه, سنبله, خوشه های, شمار سنبله در, خوشه ها

GT GD C H L M O
sports /spɔːts/ = ADJECTIVE: تفریحی; USER: ورزش, ورزشی, های ورزشی, ورزش های, ورزش ها

GT GD C H L M O
stadiums /ˈsteɪ.di.əm/ = NOUN: ورزشگاه, مرحله, میدان ورزش, دوره; USER: استادیوم, ورزشگاه, استادیوم ها, استادیوم های, ورزشگاه ها

GT GD C H L M O
staff /stɑːf/ = NOUN: کارکنان, کارمندان, پرسنل, هیئت, اعضاء, چوبه, چوب بلند, تیر, چوب پرچم, افسران و صاحبمنصبان; VERB: با کارمند مجهز کردن و شدن; USER: کارکنان, کارمندان, پرسنل, از کارکنان, کارکنان را

GT GD C H L M O
standardized /ˈstæn.də.daɪz/ = VERB: متعارف کردن, مطابق درجه معینی دراوردن, همگون کردن, مرسوم کردن, با معیار معینی سنجیدن و طبقه بندی کردن; USER: استاندارد, استاندارد شده, های استاندارد, و استاندارد, های استاندارد شده

GT GD C H L M O
state /steɪt/ = NOUN: دولت, حالت, ایالت, کشور, استان, جمهوری, چگونگی, حال; ADJECTIVE: کشوری, ملکی; VERB: توضیح دادن, اظهار داشتن; USER: دولت, حالت, ایالت, کشور, کشوری

GT GD C H L M O
static /ˈstæt.ɪk/ = ADJECTIVE: ایستا, ساکن, ایستاده, راکد, وابسته به اجسام ساکن, بی حرکت; USER: ایستا, شخص, ساکن, استاتیک می, استاتیک و

GT GD C H L M O
stations /ˈæk.ʃən ˌsteɪ.ʃənz/ = NOUN: ایستگاه, جایگاه, مرکز, مقام, مرحله, موقعیت, جا, موقعیت اجتماعی, وضع, در حال سکون, وقفه, پاتوغ, ایستگاه اتوبوس و غیره, رتبه, توقفگاه نظامیان و امثال ان; USER: ایستگاه, ایستگاه های, ایستگاههای, ایستگاه ها, از ایستگاه

GT GD C H L M O
stay /steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن; NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل; USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در

GT GD C H L M O
step /step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه; VERB: قدم زدن, قدم برداشتن; USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله

GT GD C H L M O
still /stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک; ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام; NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی; VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز; USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در

GT GD C H L M O
stock /stɒk/ = NOUN: ذخیره, موجودی, سهم, سرمایه, قنداق, در انبار, مایه, پایه, سهمیه; ADJECTIVE: موجود, حاضر, اماده; USER: موجودی, سهام, بورس, موجود, سهام در

GT GD C H L M O
stocks /stɒk/ = NOUN: سهام; USER: سهام, ذخایر, بازارهای سهام, بازار سهام, سهام در

GT GD C H L M O
stops /stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه; USER: متوقف می شود, متوقف می, متوقف می کند, را متوقف می کند, متوقف می شود و

GT GD C H L M O
storytelling /ˈstɔr·iˌtel·ɪŋ, ˈstoʊr-/ = USER: داستان سرایی, قصه گویی, داستان گویی, داستان سرایی های, داستان سرایی را

GT GD C H L M O
straight /streɪt/ = ADJECTIVE: راست, مستقیم, درست, بی پرده, سر راست, صریح, رک, مرتب, راحت, عمودی, افقی, بطور سرراست; ADVERB: راست, مستقیما, یک راست; USER: مستقیم, راست, مستقیما, درست, یک راست

GT GD C H L M O
strategies /ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی; USER: استراتژی, استراتژی های, راهبردهای, استراتژیهای, استراتژی ها

GT GD C H L M O
strengthen /ˈstreŋ.θən/ = VERB: قوی کردن, محکم کردن, نیرومند کردن, تقویت دادن, تقویت یافتن, تحکیم کردن, تشدید کردن; USER: تقویت, را تقویت, تقویت می, به تقویت

GT GD C H L M O
students /ˈstjuː.dənt/ = NOUN: دانشجو, شاگرد, دانش اموز, اهل تحقیق, عضو دانشکده یا دانشگاه; USER: دانش آموزان, دانشجویان, دانش آموز, از دانش آموزان, دانش آموزان را

GT GD C H L M O
study /ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه; VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن; USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن

GT GD C H L M O
styles /staɪl/ = NOUN: سبک, شیوه, روش, استیل, سبک نگارش, سلیقه, خامه, قلم, سبک متداول, میله, سیاق, عبارت; USER: سبک, سبک های, سبکهای, سبک ها, از سبک

GT GD C H L M O
subject /ˈsʌb.dʒekt/ = NOUN: موضوع, در معرض, مطلب, فاعل, تحت, شخص, مبحث, نهاد, موضوع مطالعه; ADJECTIVE: مشمول, مطیع, در خطر; USER: موضوع, مطلب, مشمول, در معرض, فاعل

GT GD C H L M O
success /səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی; USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی, کامیابی, توفیق

GT GD C H L M O
successful /səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر; USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
summaries /ˈsʌm.ər.i/ = NOUN: خلاصه, ملخص; USER: خلاصه, خلاصه ها, خالصه, خلاصه ای, خلاصه های

GT GD C H L M O
supply /səˈplaɪ/ = NOUN: ذخیره, موجودی, فرااورده, لزوم, اذوقه, خواربار; VERB: تامین کردن, رساندن, تهیه کردن, تدارک دیدن, دادن به, تولید کردن; USER: عرضه, تامین, تأمین, عرضه می, عرضه با

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
surgical /ˈsɜː.dʒɪ.kəl/ = ADJECTIVE: وابسته به جراحی; USER: جراحی, های جراحی, عمل جراحی, جراحی را, اعمال جراحی

GT GD C H L M O
symbols /ˈsɪm.bəl/ = NOUN: نماد, نشان, مظهر, رمز, اشاره, رقم, علم; USER: نمادهای, سمبل, نماد ها, سمبل ها, سمبل های

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
tablet /ˈtæb.lət/ = NOUN: قرص, لوح, لوحه, صفحه, ورقه, تخته; USER: قرص, لوح, قرص های, عدد قرص, لوحه

GT GD C H L M O
tailored /ˈteɪ.ləd/ = ADJECTIVE: در خور; USER: مناسب, متناسب, طراحی شده, متناسب با, طراحی شده است

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
talent /ˈtæl.ənt/ = NOUN: استعداد, ژنی, نعمت خدا داده, درون داشت, خوش طبعی; USER: استعداد, استعداد های, استعداد ها, استعداد و, با استعداد

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
talking /ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق; NOUN: مکالمه; USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می

GT GD C H L M O
teach /tiːtʃ/ = VERB: درس دادن, اموختن, تعلیم دادن, معلمی یا تدریس کردن; USER: آموزش, تدریس, یاد می دهد, میآموزد که, تدریس می

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
techniques /tekˈniːk/ = NOUN: تکنیک, فن, شیوه, روش فنی, شگرد فن, اصول مهارت; USER: تکنیک, تکنیک های, روش های, تکنیک ها, از تکنیک

GT GD C H L M O
technology /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری

GT GD C H L M O
telecommunications /ˌtel.ɪ.kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃənz/ = NOUN: ارتباط از دور; USER: ارتباط از راه دور, ارتباطات راه دور, های مخابراتی, ارتباطات از راه دور, های ارتباطات راه دور

GT GD C H L M O
televisions /ˈtel.ɪ.vɪʒ.ən/ = NOUN: تلویزیون, دور نشان; USER: تلویزیون, تلویزیون های, تلویزیونهای, تلویزیون ها, تلویزیونها

GT GD C H L M O
tend /tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن; USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل

GT GD C H L M O
tendency /ˈten.dən.si/ = NOUN: گرایش, تمایل, زمینه, استعداد, میل, توجه, علاقه مختصر; USER: گرایش, تمایل, تمایل به, استعداد, گرایش به

GT GD C H L M O
test /test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته; VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن; USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های

GT GD C H L M O
testing /ˈtes.tɪŋ/ = NOUN: ازمایش; USER: تست, آزمون, های تست, آزمایش های, تست های

GT GD C H L M O
tests /test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته; USER: آزمون, تست, آزمون های, تست های, از آزمون

GT GD C H L M O
text /tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد; USER: متن, متنی, متن به, های متنی

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
thanks /θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر; USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
theatre /ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی; USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
them /ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها; USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
thoughts /θɔːt/ = NOUN: افکار, خاطرات; USER: افکار, اندیشه, اندیشه های, از افکار, که افکار

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
tickets /ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی; USER: بلیط, بلیط های, بلیط ها, فروش بلیط, بلیط را

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
tips /tɪp/ = NOUN: نوک, سر, انعام, راس, نک, سرقلم, بخشش, پول چای, اطلاع منحرمانه, ضربت اهسته, تیزی نوک چیزی; USER: راهنمایی, نکات, نکاتی, نکته, راهنمایی های

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
tools /tuːl/ = NOUN: دست افزار; USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای

GT GD C H L M O
top /tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک; ADJECTIVE: عالی, فوقانی; USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا

GT GD C H L M O
topic /ˈtɒp.ɪk/ = NOUN: موضوع, مبحث, سرفصل; USER: موضوع, مبحث, موضوعات, دیدن موضوع, موضوع ارسال

GT GD C H L M O
tornadoes /tɔːˈneɪdəʊ/ = NOUN: گردباد, توفان, هیجان, سیاه باد; USER: گردباد, گردبادها, گردبادهای, تورنادوها, تورنادوها باشد"

GT GD C H L M O
tourist /ˈtʊə.rɪst/ = NOUN: توریست, جهانگرد, سیاح, گشت گر; USER: توریست, توریستی, گردشگری, های توریستی, های گردشگری

GT GD C H L M O
towards /təˈwɔːdz/ = PREPOSITION: طرف; USER: طرف, نسبت به, به سمت, به سوی, را به سمت

GT GD C H L M O
toys /tɔɪ/ = NOUN: اسباب بازی, عروسک, بازیچه, الت بازی; USER: اسباب بازی, اسباب بازی های, اسباب بازی ها, انواع اسباب بازی های

GT GD C H L M O
track /træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر; VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن; USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار

GT GD C H L M O
tracked /træk/ = ADJECTIVE: زنجیردار; USER: زنجیردار, دنبال, ردیابی, دنبال کرده, دنبال کرده بود

GT GD C H L M O
trackers /ˈtrakər/ = NOUN: سراغ گیر, پی کننده, کشنده; USER: انتقالها,

GT GD C H L M O
tracking /trak/ = NOUN: پیگردی; USER: پیگردی, ردیابی, پیگیری, های ردیابی, را ردیابی

GT GD C H L M O
traffic /ˈtræf.ɪk/ = NOUN: ترافیک, عبور و مرور, رفت و آمد, مخابره, ترابری, کسب, امد و شد, وسائط نقلیه, کالا, شد و آمد; ADJECTIVE: داد و ستد ارتباط; VERB: امد و شد کردن, تردد کردن; USER: ترافیک, ترافیک را, راهنمایی و رانندگی, ترافیک در, از ترافیک

GT GD C H L M O
train /treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار; VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن; USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را

GT GD C H L M O
training /ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب; USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم

GT GD C H L M O
trains /treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار, متلزمین, نظم, ترتیب, سلسله وقایع توالی, فریب اغفال; USER: قطار, قطارها, قطارهای, قطار در, قطار به

GT GD C H L M O
transform /trænsˈfɔːm/ = VERB: تبدیل کردن, دگرگون کردن, تغییر شکل یافتن, تغییر شکل دادن, نسخ کردن, ترادیسیدن; NOUN: ترادیسی; USER: تبدیل کردن, تبدیل, دگرگون, متحول, را دگرگون

GT GD C H L M O
translate /trænsˈleɪt/ = VERB: ترجمه کردن, معنی کردن, تفسیر کردن, بر گرداندن, عین کلمه یاعبارتی را از زبانی بزبان دیگر نقل کردن; USER: ترجمه کردن, ترجمه, ترجمه کنید, را ترجمه, ترجمه می

GT GD C H L M O
transport /ˈtræn.spɔːt/ = NOUN: حمل و نقل, ترابری, حامل, وسیله نقلیه, بارکش; VERB: حمل کردن, ترابری کردن, بردن, نقل و انتقال دادن, از خود بیخود شدن, از جا در رفتن; USER: حمل و نقل, انتقال, حمل, و حمل و نقل

GT GD C H L M O
transportation /ˌtræn.spɔːˈteɪ.ʃən/ = NOUN: حمل و نقل, نقل, ترابری, انتقال, تبعید, بارکشی, سرویس باربری; USER: حمل و نقل, انتقال, ترابری, نقل, های حمل و نقل

GT GD C H L M O
travel /ˈtræv.əl/ = NOUN: سفر, مسافرت, حرکت, سیر, سیاحت, گردش, جنبش, جهانگردی; VERB: سفر کردن, پیمودن, مسافرت کردن, سیاحت کردن, در نرو دیدن, رهسپار شدن, سیر کردن; USER: سفر, مسافرت, حرکت, سفر به, سفر می کند

GT GD C H L M O
trends /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های

GT GD C H L M O
triggered /ˈtrɪɡ.ər/ = VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن; USER: باعث, موجب, موجب شده, باعث شده, تحریک می شود

GT GD C H L M O
tts

GT GD C H L M O
turn /tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل; VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن; USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به

GT GD C H L M O
tv /ˌtiːˈviː/ = ABBREVIATION: دور نشان; USER: تلویزیون, تلویزیونی, تلویزیون های, های تلویزیونی, های تلویزیون

GT GD C H L M O
tvs /ˌtiːˈviː/ = USER: تلویزیون های, تلویزیون, تلویزیونهای, تلویزیون ها, تلوزیون های

GT GD C H L M O
typed /taɪp/ = ADJECTIVE: مطبوع, ماشینی; USER: مطبوع, تایپ, تایپ شده, های تایپ شده, را تایپ

GT GD C H L M O
umbrella /ʌmˈbrel.ə/ = NOUN: چتر, سایبان, حفاظ; VERB: چتر استعمال کردن; USER: چتر, چتری, فراگیر, چتر به, چتر است

GT GD C H L M O
understand /ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن; USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک

GT GD C H L M O
unexpected /ˌənikˈspektid/ = ADJECTIVE: غیر منتظره, غیر مترقبه, ناگاه, فجیع; USER: غیر منتظره, غیر مترقبه, غیر منتظره و, های غیر منتظره, غیر منتظره به

GT GD C H L M O
universities /ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه; USER: دانشگاه, دانشگاهها, دانشگاههای, از دانشگاه

GT GD C H L M O
university /ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه; USER: دانشگاه, دانشگاهی, دانشگاه ها, دانشگاه های

GT GD C H L M O
unlock /ʌnˈlɒk/ = VERB: گشودن; USER: گشودن, باز, باز کردن, باز کردن قفل, را باز کند

GT GD C H L M O
unusual /ʌnˈjuː.ʒu.əl/ = ADJECTIVE: غیر عادی, غیرمعمول, غریب, خارق العاده, مخالف عادت; USER: غیر عادی, غیر معمول, غیرمعمول, های غیر معمول, غیر معمول است

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
upcoming /ˈʌpˌkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: نزدیک, رسیدنی, زود اینده; USER: نزدیک, آینده, در اینده نزدیک, زود اینده, رسیدنی

GT GD C H L M O
update /ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن; USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
ushered /ˈʌʃ.ər/ = VERB: طلیعه چیزی بودن, راهنمایی کردن, یساولی کردن; USER: طلیعه, منتهی, است منتهی, آورده, تجسم می یابد

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
utility /juːˈtɪl.ɪ.ti/ = NOUN: سودمندی, فایده, سود, کاربردپذیری, مفیدیت, صنایع همگانی; USER: سودمندی, ابزار, نرم افزاری است, از ابزار, فایده

GT GD C H L M O
variety /vəˈraɪə.ti/ = NOUN: تنوع, گوناگونی, واریته, نوع, جورواجور, نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد; USER: تنوع, انواع, های مختلف, گوناگونی, انواع مختلفی

GT GD C H L M O
ve / -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید

GT GD C H L M O
vehicles /ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر; USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و

GT GD C H L M O
verbal /ˈvɜː.bəl/ = ADJECTIVE: لفظی, شفاهی, زبانی, حضوری, مربوط به صدا, تحت اللفظی, خطابی; USER: شفاهی, کلامی, لفظی, زبانی, کلامی را

GT GD C H L M O
verify /ˈver.ɪ.faɪ/ = VERB: مقابله کردن, بازبینی کردن, رسیدگی کردن, تحقیق کردن, ممیزی کردن, محقق کردن, صحت و سقم امری را معلوم کردن; USER: بررسی, تایید, منظور بررسی, کنترل کنید, بررسی کنید

GT GD C H L M O
versions /ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه; USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها

GT GD C H L M O
via /ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله; ADVERB: از راه; USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله

GT GD C H L M O
video /ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی; NOUN: تلویزیون; USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی

GT GD C H L M O
videos /ˈvɪd.i.əʊ/ = NOUN: تلویزیون; USER: فیلم ها, فیلم, فیلم های, ویدئو ها, فیلم ها را

GT GD C H L M O
viewers /ˈvjuː.ər/ = NOUN: بیننده, تماشاگر, ناظر, تماشاچی; USER: بینندگان, بیننده, از بینندگان, بینندگان را, بیننده را

GT GD C H L M O
viral /ˈvaɪə.rəl/ = ADJECTIVE: ویروسی, وابسته به ویروس; USER: ویروسی, های ویروسی, ویروسی را, ویروسی است, ویروسی به

GT GD C H L M O
virtual /ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری; USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در

GT GD C H L M O
visibility /ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن; USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید

GT GD C H L M O
vision /ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, بصیرت, رویا, الهام, خیال, منظره, وحی; VERB: دیدن; USER: دید, بینایی, دیدگاه, دید در, تصور

GT GD C H L M O
visit /ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت; VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن; USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید

GT GD C H L M O
visitors /ˈvizitər/ = NOUN: مهمان, توریست, سیاح, دیدارگر, دیدن کننده, عیادت کننده, گشت گر; USER: بازدید کننده, آخرین بازدید, بازدید, بازدید کنندگان, بازدید کننده ای

GT GD C H L M O
visual /ˈvɪʒ.u.əl/ = ADJECTIVE: بصری, دیداری, دیدنی, عینی, دیدی, وابسته به دید; USER: بصری, دیداری, های بصری, بصری است, بصری را

GT GD C H L M O
visually /ˈvɪʒ.u.ə.li/ = USER: بصری, در دید, صورت بصری, های بصری, بصری و

GT GD C H L M O
voice /vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا; VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن; USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی

GT GD C H L M O
voices /vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا; USER: صدای, صداهای, صداها, صداهایی, صداهایی که

GT GD C H L M O
warn /wɔːn/ = VERB: هشدار دادن, متنبه کردن, اخطار کردن به, تذکر دادن, اگاه کردن, خبر دادن; USER: هشدار دادن, هشدار, هشدار می دهند, هشدار دادن به, هشدار می دهد

GT GD C H L M O
warnings /ˈwɔː.nɪŋ/ = NOUN: هشدار, اخطار, تحذیر, اعلام, اعلام خطر, اگاه کردن, اشاره, زنگ خطر, اژیر; USER: هشدار, هشدارهای, هشدارها, هشدارهایی, اخطارها از

GT GD C H L M O
washing /ˈwɒʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: رخت شو; NOUN: رخت شویی; USER: شستشو, شستن, شستشوی, شستشو و, برای شستشو

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
ways /-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
wearable /ˈweə.rə.bl̩/ = USER: پوشیدنی, قابل پوشیدن

GT GD C H L M O
weather /ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل; VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن; USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا

GT GD C H L M O
web /web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده; VERB: تنیدن; USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب

GT GD C H L M O
website /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را

GT GD C H L M O
websites /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
whenever /wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه; USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
whether /ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا; PRONOUN: چه; USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
while /waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه; ADVERB: تاموقعی که; VERB: گذراندن; USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
widespread /ˌwaɪdˈspred/ = ADJECTIVE: گسترده, شایع, متداول, همه جا منتشر; USER: گسترده, گسترده ای, های گسترده, شایع, گسترده است

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
withdrawing /wɪðˈdrɔː/ = VERB: کنار کشیدن, عقب کشیدن, باز گرفتن, عقب زدن, عقب نشستن, بازگیری کردن, صرف نظر کردن, با تعظیم خارج شدن; USER: خروج, برداشت, عقب نشینی, کناره گیری, خروج از

GT GD C H L M O
without /wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی; ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف; USER: بدون, را بدون, و بدون, بی

GT GD C H L M O
words /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; USER: کلمات, عبارت, واژه ها, واژه های, کلمات را

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
works /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل; USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
written /ˈrɪt.ən/ = ADJECTIVE: کتبی, نوشتاری, مصنف; USER: نوشتاری, نوشته, نوشته شده, نوشته شده است, کتبی

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
young /jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته; NOUN: نو باوه; USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

959 words