Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
abc
/ˌeɪ.biːˈsiː/ = NOUN: الفبا, کتاب الفبا, پایه کار, مبدا کار;
USER: الفبا, ای بی سی, abc به, ABC, abc را,
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
abreast
/əˈbrest/ = ADVERB: پهلو به پهلو;
USER: پهلو به پهلو, آگاه, اطلاعات پهلو به پهلو, پهلو به پهلو می, را پهلو به پهلو
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
accessibility
/əkˈses.ə.bl̩/ = NOUN: دسترسی, دستیابی پذیری, امکان نزدیکی, وسیله وصول, امادگی برای پذیرایی, قابلیت وصول;
USER: دسترسی, در دسترس, دسترسی به, قابلیت دسترسی, دستیابی پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
accessible
/əkˈses.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, دست یافتنی, دستیابی پذیر, قابل وصول, امادهء پذیرایی, حی و حاضر, دم دستی, نزدیک;
USER: در دسترس, دسترس, قابل دسترس, قابل دسترسی, های قابل دسترس
GT
GD
C
H
L
M
O
accessing
/ˈæk.ses/ = USER: دسترسی به, دسترسی, دستیابی به, برای دسترسی
GT
GD
C
H
L
M
O
accidents
/ˈæk.sɪ.dənt/ = NOUN: تصادف, حادثه, سانحه, واقعه ناگوار, عارضه, تصادف اتومبیل, اتفاق, صرف, پیش امد, مصیبت ناگهانی, صفت, پا, شیی ء;
USER: حوادث, تصادفات, از تصادفات, حوادث و سوانح, از حوادث
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accuracy
/ˈæk.jʊ.rə.si/ = NOUN: دقت, صحت, درستی;
USER: دقت, صحت, دقت و صحت, درستی, صحت و دقت
GT
GD
C
H
L
M
O
accurate
/ˈæk.jʊ.rət/ = ADJECTIVE: دقیق, صحیح, درست;
USER: دقیق, صحیح, درست, دقیق و, های دقیق
GT
GD
C
H
L
M
O
accurately
/ˈæk.jʊ.rət/ = ADVERB: عینا;
USER: دقت, با دقت, دقیق, به دقت, به درستی
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
activate
/ˈæk.tɪ.veɪt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال کردن, فعال, را فعال, فعال سازی, فعال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
activated
/ˈaktəˌvāt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال, فعال شده, فعال می, فعال می شود, فعال است
GT
GD
C
H
L
M
O
activation
/ˈæk.tɪ.veɪt/ = NOUN: فعال سازی, کنشوری, کنشور سازی, بکار واداری, تخلیص, ایجاد فعالیت;
USER: فعال سازی, فعال, فعال شدن, را کلیک, فعال سازی حساب کاربری
GT
GD
C
H
L
M
O
adapt
/əˈdæpt/ = VERB: وفق دادن, تعدیل کردن, سازوار کردن, اقتباس کردن, جور کردن, درست کردن, مطابقت کردن;
USER: وفق دادن, انطباق, وفق دهند, را وفق دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
add
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می
GT
GD
C
H
L
M
O
adding
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, افزودن, اضافه, با اضافه کردن, با افزودن
GT
GD
C
H
L
M
O
adult
/ˈæd.ʌlt/ = ADJECTIVE: بالغ, بزرگ, کبیر, به حد رشد رسیده, با وقار;
NOUN: بزرگسال;
USER: بالغ, بزرگسالان, بزرگسال, فرد بزرگسال, بالغ در
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
aed
= USER: درهم, AED, درهم امارات, سازمان AED, داروی ضد صرع
GT
GD
C
H
L
M
O
agencies
/ˈeɪ.dʒən.si/ = NOUN: نمایندگی, وساطت, ماموریت, خبر گزاری, وکالت, دفتر نمایندگی, گماشتگی, پیشکاری;
USER: سازمان, آژانس, سازمان های, آژانس های, سازمان ها
GT
GD
C
H
L
M
O
ahead
/əˈhed/ = ADVERB: پیش, جلو, در امتداد حرکت کسی, روبجلو;
USER: پیش, جلو, پیش رو, در آستانه, به آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
air
/eər/ = NOUN: هوا, باد, فضا, جریان هوا, استنشاق, نسیم, نفس, شهیق, نما, سیما, اوازه, اواز, اهنگ, هر چیز شبیه هوا;
VERB: بادخور کردن, اشکار کردن;
USER: هوا, هوایی, هوای, هوا را, هوا در
GT
GD
C
H
L
M
O
airports
/ˈeə.pɔːt/ = NOUN: فرودگاه, فرودگاه هواپیما;
USER: فرودگاه ها, فرودگاه, فرودگاهها, فرودگاه های, فرودگاههای
GT
GD
C
H
L
M
O
airwaves
/ˈeə.weɪvz/ = NOUN: امواج رادیو و تلویزیون;
USER: امواج رادیو و تلویزیون, امواج, اجازهی ظاهر شدن در رادیو و تلوزیون, امواج هوایی, امواج رادیو
GT
GD
C
H
L
M
O
alarm
/əˈlɑːm/ = NOUN: هشدار, اعلام خطر, اخطار, آژیر, اعلان خطر, هراس, اگاهی از خطر, شیپور حاضرباش, اشوب, بیم و وحشت, ساعت زنگی;
VERB: هراسان کردن, مضطرب کردن, اشوبناک کردن, از خطر اگاهانیدن;
USER: هشدار, زنگ, زنگ هشدار, اخطار, اعلام خطر
GT
GD
C
H
L
M
O
alarms
/əˈlɑːm/ = NOUN: هشدار, هراس, اعلام خطر, اخطار, آژیر, اعلان خطر, اگاهی از خطر, شیپور حاضرباش, اشوب, بیم و وحشت, ساعت زنگی;
USER: آژیر, آلارم, هشدار دهنده, آلارم ها, آلارم های
GT
GD
C
H
L
M
O
alert
/əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه;
NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
alerts
/əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر
GT
GD
C
H
L
M
O
alike
/əˈlaɪk/ = ADJECTIVE: یکسان, مشابه, مانند, شبیه, همانند, مطابق, یکجور, مساوی, مانندهم, متشابه, عینا مساوی و مرتبط با یکدیگر;
ADVERB: بتساوی;
USER: یکسان, مشابه, شبیه, مانند, همانند
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
along
/əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط;
ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول;
USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
aloud
/əˈlaʊd/ = ADVERB: با صدای بلند, بلند;
USER: با صدای بلند, صدای بلند, بلند, صدای بلند می, با صدای بلند می
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
alternative
/ôlˈtərnətiv/ = ADJECTIVE: دیگر, متناوب, تناوبی, متبادل, نوبتی, نوبهای;
NOUN: چاره, شق, شق دیگر, پیشنهاد متناوب;
USER: دیگر, جایگزین, های جایگزین, متناوب, جایگزین را
GT
GD
C
H
L
M
O
always
/ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت;
USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه
GT
GD
C
H
L
M
O
among
/əˈmʌŋ/ = PREPOSITION: میان, در میان, از جمله, در زمره;
USER: در میان, میان, در بین, از جمله, را در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
amusement
/əˈmjuːz.mənt/ = NOUN: سرگرمی, تفریح, گمراهی, لذت, گیجی, فریب خوردگی, پذیرایی, نمایش;
USER: سرگرمی, تفریح, لذت, گیجی, فریب خوردگی
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analytics
/ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی;
USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
ancestors
/ˈæn.ses.tər/ = NOUN: اجداد;
USER: اجداد, نیاکان, که اجداد, به اجداد, اجداد خود
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
announcement
/əˈnaʊns.mənt/ = NOUN: اعلان, خبر, اگهی;
USER: اعلان, اطلاعیه, اعلام, اطلاعیه ها, اطلاعیهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
announcements
/əˈnaʊns.mənt/ = NOUN: اعلان, خبر, اگهی;
USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اعلامیه های
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
anyone
/ˈen.i.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر چیز, هر شخص معین;
USER: هر کس, هر کسی, هر کسی که, هر کسی می, به هر کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
anything
/ˈen.i.θɪŋ/ = PRONOUN: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ چیز, هر کار, هیچ کار, ابدا, مه کار چیزی;
ADVERB: چیزی, هیچ, بر مقدار, بهیچ وجه;
NOUN: صفر;
USER: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
anywhere
/ˈen.i.weər/ = ADVERB: هر جا, هر کجا;
USER: هر جا, هر نقطه, در هر نقطه, هر کجا, در هر نقطه در
GT
GD
C
H
L
M
O
app
/æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
appliances
/əˈplaɪ.əns/ = NOUN: وسیله, اسباب, الت, اختراع, تعبیه;
USER: لوازم, وسایل, لوازم خانگی, وسرویس لوازم, لوازم برقی
GT
GD
C
H
L
M
O
applications
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی
GT
GD
C
H
L
M
O
applied
/əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته;
USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود
GT
GD
C
H
L
M
O
applying
/əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن;
USER: استفاده از, استفاده, اعمال, با استفاده, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
appointment
/əˈpɔɪnt.mənt/ = NOUN: انتصاب, قرار ملاقات, وعده ملاقات, گماشت, کار, منصب, وقت تعيين شده;
USER: انتصاب, قرار ملاقات, وقت ملاقات, وعده ملاقات, ملاقات حضوری با مدیریت
GT
GD
C
H
L
M
O
appointments
/əˈpɔɪnt.mənt/ = NOUN: انتصاب, قرار ملاقات, وعده ملاقات, گماشت, کار, منصب, وقت تعيين شده;
USER: قرار ملاقات, انتصاب, ملاقات, قرار ملاقات ها, ملاقات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
apps
/æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
array
/əˈreɪ/ = NOUN: ارایه, صف, نظم, ارایش, رژه;
VERB: اراستن, در صف اوردن;
USER: صف, آرایه, آرایه ای, آرایه های, ارایه
GT
GD
C
H
L
M
O
arrivals
/əˈraɪvəl/ = USER: Arrivals-phrase, Arrivals;
USER: پروازهای ورودی, ورود, واردان, تازه واردان, مهاجران
GT
GD
C
H
L
M
O
art
/ɑːt/ = NOUN: هنر, فن, صنعت, استعداد, استادی, نیرنگ;
USER: هنر, هنری, هنر است, هنر را
GT
GD
C
H
L
M
O
articles
/ˈɑː.tɪ.kl̩/ = NOUN: ماده, مقاله, بند, گفتار, فصل, کالا, حرف تعریف, فقره, شرط, متاع, اسباب, چیز, عمل;
USER: مقالات, مقالهها, مقالههای, مقاله ها, و مقالات
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assemble
/əˈsem.bl̩/ = VERB: سوار کردن, جمع شدن, فراهم اوردن, همگذاردن, انباشتن, گرد اوردن, جفت کردن, گرد امدن, انجمن کردن, متراکم کردن;
USER: سوار کردن, مونتاژ, جمع آوری, جمع آوری و, را جمع آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
assist
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
assistant
/əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار;
ADJECTIVE: حاضر;
USER: دستیار, معاون, کمک, نایب
GT
GD
C
H
L
M
O
assistive
/əˈsɪstɪv/ = USER: کمکی, کمک, های کمکی, کمک به,
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
atm
/ˌeɪ.tiːˈem/ = ABBREVIATION: دستگاه خودپرداز;
USER: دستگاه خودپرداز, اتمسفر, ATM, خودپرداز, دستگاه های خودپرداز
GT
GD
C
H
L
M
O
attack
/əˈtæk/ = NOUN: حمله, یورش, تعرض, تاخت, تجاوز, تکش, تاخت و تاز, اصابت یا نزول ناخوشی;
VERB: حمله کردن, حمله کردن بر, مبادرت کردن به, تاخت کردن, مورد حمله قرار دادن, تعرض کردن, با گفتار و نوشتجات بدیگری حمله کردن;
USER: حمله, حمله به, حمله می, حمله کند, حمله کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
attractions
/əˈtræk.ʃən/ = NOUN: جذب, جاذبه, جلب, کشش, کشندگی;
USER: جاذبه, جاذبه های, از جاذبه, از جاذبه های, جاذبه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
audience
/ˈɔː.di.əns/ = NOUN: حضار, ملاقات رسمی, شنودگان, بار, مستمعین;
USER: حضار, مخاطبان, مخاطب, مخاطب را, به مخاطبان
GT
GD
C
H
L
M
O
audio
/ˈɔː.di.əʊ/ = NOUN: شنیداری, گیرنده و تقویت کنندهء صدا;
ADJECTIVE: سمعی, شنودی, سخنگو, وابسته به شنوایی یا صوت;
USER: شنیداری, صوتی, های صوتی, سمعی, های صوتی را
GT
GD
C
H
L
M
O
auditory
/ˈɔː.dɪ.tər.i/ = ADJECTIVE: سامعه, سمعی, مربوط بشنوایی یا سامعه;
USER: سامعه, شنوایی, شنیداری, شنوایی به, گوش دادن به
GT
GD
C
H
L
M
O
automate
/ˈɔː.tə.meɪt/ = VERB: خود کار کردن, خودکار بودن, بطور خودکار عمل کردن, بصورت خود کار در اوردن;
USER: به طور خودکار, طور خودکار, خودکار, طور خودکار به, خودکارسازی
GT
GD
C
H
L
M
O
automated
/ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار;
USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
automation
/ˈɔː.tə.meɪt/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار;
USER: اتوماسیون, اتوماسیون اداری, به طور خودکار, به اتوماسیون, و اتوماسیون
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
avatars
/ˈæv.ə.tɑːr/ = USER: آواتار, آواتار در, آواتارها, از آواتار, از آواتار در
GT
GD
C
H
L
M
O
aviation
/ˌeɪ.viˈeɪ.ʃən/ = NOUN: هوانوردی, هواپیمایی;
USER: هوانوردی, حمل و نقل هوایی, هواپیمایی, نقل هوایی, و نقل هوایی
GT
GD
C
H
L
M
O
avid
/ˈæv.ɪd/ = ADJECTIVE: مشتاق, حریص, ازمند, ارزومند, متمایل, پولکی;
USER: مشتاق, حریص, ازمند, ارزومند, متمایل
GT
GD
C
H
L
M
O
avoid
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از
GT
GD
C
H
L
M
O
avoids
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری می کند, اجتناب, اجتناب می, اجتناب از, اجتناب می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
balance
/ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب;
VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن;
USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه
GT
GD
C
H
L
M
O
balances
/ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب;
USER: توازن, تعادل, مانده, موازنه
GT
GD
C
H
L
M
O
banking
/ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری;
USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
becoming
/bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور;
USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
beforehand
/bɪˈfɔː.hænd/ = ADVERB: قبلا, پیشاپیش, پیش, جلو, مقدم بر;
ADJECTIVE: راحت, اماده;
USER: پیش, قبلا, پیشاپیش, راحت, جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
behaviour
/bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی;
USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را
GT
GD
C
H
L
M
O
benefits
/ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: مصالح;
USER: مزایای, منافع, فواید, مزایا, از مزایای
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
beyond
/biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء;
PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی;
USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
bills
/bɪl/ = NOUN: لایحه, قبض, اسکناس, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی, منقار, برات, سند, نوک, نوعی شمشیر پهن, فرمان, سیاهه;
USER: اسکناس, صورتحساب, صورت حساب, لوایح, صورتحساب های
GT
GD
C
H
L
M
O
bimodal
= USER: دوقلهای,
GT
GD
C
H
L
M
O
blend
/blend/ = NOUN: مخلوط, ترکیب, مخلوطی, امیختگی, امیزه;
VERB: مخلوط کردن;
USER: مخلوط, ترکیب, مخلوط کردن, مخلوطی, امیختگی
GT
GD
C
H
L
M
O
blizzards
/ˈblɪz.əd/ = NOUN: کولاک, کولاک شدید, باد شدید توام با برف;
USER: کولاک, کولاک های, و کولاک, کولاک را,
GT
GD
C
H
L
M
O
blood
/blʌd/ = NOUN: خون, نژاد, مزاج, نسبت, نیرو;
VERB: خون گرفتن, خون جاریکردن;
USER: خون, خون را, خون در, خون به
GT
GD
C
H
L
M
O
board
/bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح;
VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن;
USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در
GT
GD
C
H
L
M
O
bodies
/ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی;
USER: بدن, اجسام, نهادهای, بدن های, به بدن
GT
GD
C
H
L
M
O
bookmarking
/ˈbʊkmɑːk/ = USER: نشانه, بوک مارکینگ, نشانه گذاری, نشانه های, مارکینگ,
GT
GD
C
H
L
M
O
books
/bʊk/ = NOUN: کتاب, دفتر, فصل, سفر, فصل یاقسمتی از کتاب;
USER: کتاب ها, کتاب, کتابهای, کتاب های, کتب
GT
GD
C
H
L
M
O
boosting
/buːst/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن, بالا رفتن, ترقی دادن, کمک کردن, زیاد کردن, جلو بردن;
USER: افزایش, تقویت, رونق بخشیدن, رونق بخشیدن به, را افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
box
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن;
USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
brainer
/ -breɪnd/ = USER: ذهن و بسیار خوشحال, مدفوع, مدفوع سخت,
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
break
/breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور;
VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن;
USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند
GT
GD
C
H
L
M
O
breaking
/brāk/ = NOUN: تفکیک, فتق;
USER: شکستن, از شکستن, به شکستن, با شکستن, شکستن است
GT
GD
C
H
L
M
O
bridge
/brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد;
VERB: اتصال دادن, پل ساختن;
USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی
GT
GD
C
H
L
M
O
broadcast
/ˈbrɔːd.kɑːst/ = NOUN: پخش, داده پراکنی, سخن پراکنی;
VERB: منتشر کردن, پخش کردن, رساندن, پراکندن, اشاعه دادن;
USER: پخش, پخش می, پخش شد, پخش برنامه, پخش شده
GT
GD
C
H
L
M
O
broadcasting
/ˈbrɔːd.kɑːst/ = NOUN: اشاعه;
USER: رادیو و تلویزیون, پخش, صدا و سیمای, رادیو و تلویزیون های, پخش برنامه های
GT
GD
C
H
L
M
O
browse
/braʊz/ = VERB: چریدن;
NOUN: جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن;
USER: فهرست, مرور, ویدیوها, جستجو
GT
GD
C
H
L
M
O
budget
/ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج;
USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
buildings
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
USER: ساختمان, ساختمان های, ساختمانهای, ساختمان ها, ساختمانها
GT
GD
C
H
L
M
O
bus
/bʌs/ = NOUN: اتوبوس, گذرگاه, مسیر عمومی;
VERB: با اتوبوس رفتن;
USER: اتوبوس, گذرگاه, اتوبوس های, اتوبوس ها, با اتوبوس
GT
GD
C
H
L
M
O
buses
/bʌs/ = NOUN: اتوبوس, گذرگاه, مسیر عمومی;
USER: اتوبوس, اتوبوس ها, اتوبوس های, اتوبوسها, اتوبوسهای
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
busy
/ˈbɪz.i/ = ADJECTIVE: مشغول, شلوغ, دست بکار;
VERB: مشغول کردن;
USER: مشغول, شلوغ, مشغول است, پر مشغله, شلوغ است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
buttons
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
USER: دکمه ها, دکمه, دکمه های, از دکمه, از دکمه های
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
calls
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
USER: تماس, تماس های, تماسهای, تماس ها, فراخوانی های
GT
GD
C
H
L
M
O
campaign
/kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور;
USER: کمپین, مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی در, در مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی به
GT
GD
C
H
L
M
O
campaigns
/kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور;
USER: مبارزات انتخاباتی, مبارزات, کمپین, کمپین های, مبارزات انتخاباتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
campus
/ˈkæm.pəs/ = NOUN: فضای باز, پردیزه, زمین دانشکده و محوطه کالج;
USER: دانشگاه, محوطه دانشگاه, محوطه, محیط دانشگاه, پردیس دانشگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
campuses
/ˈkæm.pəs/ = NOUN: فضای باز, پردیزه, زمین دانشکده و محوطه کالج;
USER: دانشگاه ها, دانشگاه, محیط های, دانشگاه های, محوطه دانشگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
capabilities
/ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان;
USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
care
/keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم;
VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن;
USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
caregivers
/ˈkeəˌɡɪv.ər/ = USER: مراقبان, مراقبان آنها, سرپرستان, به مراقبین, مراقب,
GT
GD
C
H
L
M
O
cases
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های
GT
GD
C
H
L
M
O
cash
/kæʃ/ = NOUN: پول نقد, صندوق پول, موجودی, پول خرد;
VERB: وصول کردن, نقد کردن, دریافت کردن;
USER: پول نقد, نقدی, های نقدی, پول نقد به, پول نقد را
GT
GD
C
H
L
M
O
cater
/ˈkeɪ.tər/ = VERB: تهیه کردن, اذوقه رساندن, خواربار رساندن;
USER: تهیه کردن, تهیه, رفع میکند, به تهیه, اذوقه رساندن
GT
GD
C
H
L
M
O
centres
/ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی;
USER: مراکز, مرکز, از مراکز, به مراکز, در مراکز
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
chain
/tʃeɪn/ = NOUN: زنجیر, سلسله, حلقه, رشته, رشته, ریسه, کند و زنجیز;
VERB: زنجیر کردن, زنجیرهای کردن;
USER: زنجیر, زنجیره, زنجیره ای, های زنجیره, سلسله
GT
GD
C
H
L
M
O
challenge
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن;
USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش
GT
GD
C
H
L
M
O
challenges
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های
GT
GD
C
H
L
M
O
changes
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف;
USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
checking
/CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع;
USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله
GT
GD
C
H
L
M
O
children
/ˈtʃɪl.drən/ = NOUN: فرزندان;
USER: فرزندان, کودکان, بچه ها, از کودکان, کودکان را
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
choose
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
choosing
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: انتخاب, را انتخاب, در انتخاب, انتخاب می, برای انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
citizen
/ˈsɪt.ɪ.zən/ = NOUN: شهروند, تابع, رعیت, تبعه یک کشور;
USER: شهروند, شهروندان, شهروندی, تبعه, شهروند به
GT
GD
C
H
L
M
O
class
/klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان;
VERB: طبقه بندی کردن;
USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
classroom
/ˈklɑːs.ruːm/ = NOUN: کلاس درس, کلاس, اطاق درس, اموزگاه;
USER: کلاس درس, کلاس, کلاس های درس, در کلاس درس, کلاس درس و
GT
GD
C
H
L
M
O
clear
/klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر;
VERB: روشن کردن;
USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
clearly
/ˈklɪə.li/ = USER: به وضوح, وضوح, به روشنی, به طور واضح, که به وضوح
GT
GD
C
H
L
M
O
clinics
/ˈklɪn.ɪk/ = NOUN: درمانگاه, مطب, بیمارستان;
USER: درمانگاه, کلینیک, کلینیک های, درمانگاه های, کلینیک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
clips
/klɪp/ = NOUN: برش, پشم چینی, شانه فشنگ, گیره کاغذ, گیره یا پنس;
USER: کلیپ, رایگان کلیپ های, کلیپ های, رایگان کلیپ, رایگان کلیپ های ویدیوئی
GT
GD
C
H
L
M
O
clocks
/klɒk/ = NOUN: ساعت, ساعت, زمان سنج, تپش زمان سنجی;
USER: ساعت, ساعتهای, ساعتها, ساعت های, ساعت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
codes
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
USER: کدهای, کدها, قوانین, رمزهای, کد های
GT
GD
C
H
L
M
O
collaborators
/kəˈlabəˌrātər/ = NOUN: یاور, هم دست;
USER: همکاران, همدستان, همکارانش, همدستانشان, از همکاران"
GT
GD
C
H
L
M
O
collection
/kəˈlek.ʃən/ = NOUN: مجموعه, کلکسیون, وصول, جمع اوری, اجتماع, گرد اوری, گرداورد;
USER: مجموعه, جمع آوری, مجموعه ای, کلکسیون, وصول
GT
GD
C
H
L
M
O
combination
/ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش;
USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
combining
= VERB: ترکیب کردن, مخلوط کردن, باهم پیوستن, متحد شدن, امیختن ترکیب شدن;
USER: ترکیب, با ترکیب, تلفیق, ترکیبی از, از ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
comfort
/ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی;
VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن;
USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
commands
/kəˈmɑːnd/ = NOUN: فرماندهی, فرمان, سرکردگی, فرمایش;
USER: دستورات, فرمان, از دستورات, فرمان های, دستورات را
GT
GD
C
H
L
M
O
commitment
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
communicate
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
communicated
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
community
/kəˈmjuː.nə.ti/ = NOUN: انجمن, اجتماع, عموم, عوام;
USER: انجمن, جامعه, اجتماع, جامعه را, جامعه به
GT
GD
C
H
L
M
O
commuters
/kəˈmjuː.tər/ = USER: مسافران, رفت و آمد, مسافران این, رفت و آمد مردم, مسافران تاسیس
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
computer
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
conditioners
/kənˈdɪʃ.ən.ər/ = USER: سیستم های تهویه, تهویه, های تهویه, تهویه هوا, های تهویه مطبوع
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
confidently
/ˈkɒn.fɪ.dənt/ = USER: با اطمینان, اطمینان, اطمینان می, اعتماد به نفس, با اطمینان می
GT
GD
C
H
L
M
O
connected
/kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل;
USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
connections
/kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره;
USER: اتصالات, ارتباطات, اتصال, اتصال به, قابلیت اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
consoles
= NOUN: پیشانه, میزفرمان, طاقچه, میز زیر رادیو یاتلویزیون یاارگ وپیانو;
USER: کنسول ها, کنسول, کنسول های, های کنسول, های کنسول ها"
GT
GD
C
H
L
M
O
consolidate
/kənˈsɒl.ɪ.deɪt/ = VERB: محکم کردن, یکی کردن, یک رقم کردن;
USER: محکم کردن, تحکیم, تثبیت, را تحکیم, یکی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
consumer
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
consumers
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
contact
/ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد;
ADJECTIVE: تماسی;
VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن;
USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس
GT
GD
C
H
L
M
O
content
/kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا;
ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود;
VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن;
USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا
GT
GD
C
H
L
M
O
controlled
/kənˈtrōl/ = VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, کنترل می, کنترل شده, تحت کنترل, کنترل می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
convenience
/kənˈviː.ni.əns/ = NOUN: راحتی, تسهیلات, اسودگی;
USER: راحتی, سهولت, تسهیلات, به راحتی, راحتی کار
GT
GD
C
H
L
M
O
convenient
/kənˈviː.ni.ənt/ = ADJECTIVE: راحت, مناسب, راه دست;
USER: مناسب, راحت, مناسب است, در دسترس, های مناسب
GT
GD
C
H
L
M
O
convert
/kənˈvɜːt/ = VERB: تبدیل کردن, وارونه کردن, بکیش دیگری اوردن, بر گرداندن;
ADJECTIVE: تازه کیش;
USER: تبدیل, تبدیل به, تبدیل می, را تبدیل, برای تبدیل
GT
GD
C
H
L
M
O
convey
/kənˈveɪ/ = VERB: رساندن, بردن, حمل کردن, نقل کردن;
USER: رساندن, منتقل, ابلاغ, را منتقل, منتقل می
GT
GD
C
H
L
M
O
cookers
/ˈkʊk.ər/ = NOUN: چراغ خوراک پزی, بخاری;
USER: اجاق گاز, اجاق, صفحات اجاق, اجاق های, صفحات اجاق گاز
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
costly
/ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر;
USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است
GT
GD
C
H
L
M
O
costs
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج
GT
GD
C
H
L
M
O
counts
/kaʊnt/ = NOUN: کنت, شمار;
USER: تعداد, شمارش, فقره, می شمارد
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
credit
/ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو;
VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن;
USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار
GT
GD
C
H
L
M
O
critical
/ˈkrɪt.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: انتقادی, بحرانی, منتقدانه, وخیم, قطعی, نکوهشی;
USER: بحرانی, انتقادی, حیاتی, حیاتی است, منتقدانه
GT
GD
C
H
L
M
O
culture
/ˈkʌl.tʃər/ = NOUN: فرهنگ, تمدن, برز, کشت میکرب در ازمایشگاه;
USER: فرهنگ, فرهنگ را, فرهنگ و
GT
GD
C
H
L
M
O
current
/ˈkʌr.ənt/ = ADJECTIVE: جاری, رایج, متداول, معاصر, روان, شایع, باقی, تزند, سیال;
NOUN: جریان, سیاله, ترن;
USER: جریان, فعلی, جاری, در حال حاضر, رایج
GT
GD
C
H
L
M
O
custom
/ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی;
USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
customisable
/ˈkʌstəmaɪzəbl/ = USER: قابل تنظیم, تنظیم, سفارشی, سفارشی سازی, قابل تنظیم است,
GT
GD
C
H
L
M
O
customise
/ˈkəstəˌmīz/ = VERB: معتاد کردن;
USER: سفارشی, سفارشی کردن, دلخواه, را سفارشی, سفارشی کنید,
GT
GD
C
H
L
M
O
customised
/ˈkʌs.tə.maɪz/ = VERB: معتاد کردن;
USER: سفارشی, های سفارشی, سفارشی شده, سفارشی شود, را سفارشی
GT
GD
C
H
L
M
O
cut
/kʌt/ = NOUN: برش, قطع, بریدگی, چاک;
ADJECTIVE: بریده;
VERB: بریدن, برش دادن, کم کردن, قطع کردن, گسستن, زدن, تقلیل دادن;
USER: قطع, برش, بریده, را قطع, را کاهش دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
daily
/ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی;
ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه;
NOUN: روزنامه یومیه;
USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
daisy
/ˈdeɪ.zi/ = NOUN: گل افتاب گردان, گل مروارید;
USER: گل مروارید, دیزی, گل افتاب گردان, افتاب گردان گل, گل افتاب
GT
GD
C
H
L
M
O
date
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن;
USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
debt
/det/ = NOUN: بدهی, قرض, وام, دین, قصور, فام;
USER: بدهی, بدهی های, قرض, وام, دین
GT
GD
C
H
L
M
O
deemed
/diːm/ = VERB: پنداشتن, خیال کردن, فرض کردن, عقیده داشتن;
USER: تلقی, پنداشته, مصلحت, تلقی می, تلقی می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
delays
/dɪˈleɪ/ = NOUN: تاخیر, تعلل, مکی;
USER: تاخیر, تأخیر, تاخیر در, تأخیر در, تاخیر و
GT
GD
C
H
L
M
O
delight
/dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور;
VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن;
USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
demos
/ˈdem.əʊ/ = NOUN: توده مردم, قاطبه مردم, جمهور;
USER: توده مردم, دموی, های نمایشی, قاطبه مردم, جمهور
GT
GD
C
H
L
M
O
department
/dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی;
USER: بخش, گروه, وزارت, اداره, دپارتمان
GT
GD
C
H
L
M
O
departures
/dɪˈpɑːtʃə/ = PHRASE: پروازهای خروجی;
USER: پروازهای خروجی, خروج, خروج از, حرکت, پروازهای,
GT
GD
C
H
L
M
O
deploy
/dɪˈplɔɪ/ = NOUN: گسترش;
VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون;
USER: گسترش, استقرار, مستقر, اعزام به, از اعزام
GT
GD
C
H
L
M
O
deployed
/dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون;
USER: مستقر, اعزام, مستقر شده, مستقر در, مستقر می
GT
GD
C
H
L
M
O
deploying
/dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون;
USER: استقرار, گسترش, به کارگیری, به استقرار, از استقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
deposits
/dɪˈpɒz.ɪt/ = NOUN: سپرده, ته نشین, بیعانه, پول, ته نشست, گرو;
USER: سپرده, رسوبات, نهشته, ذخایر, نهشته های
GT
GD
C
H
L
M
O
descriptions
/dɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: شرح, توصیف, تشریح, تعریف, وصف, تصویر, اتصاف;
USER: توصیف, توضیحات, توصیفات, توصیفاتی, توصیف های
GT
GD
C
H
L
M
O
designed
/dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی;
USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
designers
/dɪˈzaɪ.nər/ = NOUN: طراح;
USER: طراحان, از طراحان, به طراحان, طراحان و, طراحان در
GT
GD
C
H
L
M
O
desirability
/dɪˌzaɪə.rəˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: شرایط مطلوب, درجه اشتیاق, درجه تمایل, مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان;
USER: شرایط مطلوب, مطلوبیت, درجه اشتیاق, درجه تمایل, مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان
GT
GD
C
H
L
M
O
destination
/ˌdes.tɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: مقصد, سرنوشت, منزل, تقدیر;
USER: مقصد, قسمت, قسمت را, به مقصد, مقصد را
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
device
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
devices
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, دستگاه های, دستگاههای, دستگاه ها, از دستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
dial
/ˈdaɪ.əl/ = VERB: شماره گرفتن, گرفتن تلفن یا رادیو و غیره;
NOUN: شاخص, صفحه شماره گیر, صفحهء مدرج ساعت, صفحه عقربك دار;
USER: شماره گرفتن, شماره گیری, شماره گیری نمایید, را شماره گیری, را شماره گیری نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
difference
/ˈdɪf.ər.əns/ = NOUN: تفاوت, تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل, مابهالتفاوت, تمیز;
USER: تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل
GT
GD
C
H
L
M
O
difficulties
/ˈdifikəltē/ = NOUN: مشکلات, رنج;
USER: مشکلات, مشکلاتی, با مشکلات, از مشکلات, دشواری های
GT
GD
C
H
L
M
O
difficulty
/ˈdɪf.ɪ.kəl.ti/ = NOUN: مشکل, دشواری, سختی, اشکال, زحمت, مشقت, عقده, گرفتگیری, مضیقه, مخمصه, محظور;
USER: مشکل, سختی, دشواری, اشکال, زحمت
GT
GD
C
H
L
M
O
digital
/ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره;
USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است
GT
GD
C
H
L
M
O
directing
/diˈrekt,dī-/ = VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن;
USER: کارگردانی, هدایت, به کارگردانی, را هدایت, را کارگردانی
GT
GD
C
H
L
M
O
directions
/daɪˈrek.ʃən/ = NOUN: جهت, مسیر, سمت, هدایت, مدیریت, سو, دستور, رهبری, طرف, قانون شرع, اداره جهت, راه مسیر, خط سیر, قانون کلی;
USER: جهت, جهات, جهت های, دستورالعمل ها, دستورالعمل های
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
disabilities
/ˌdisəˈbilitē/ = NOUN: عجز, عدم قابلیت, نا توانی;
USER: معلولیت, معلول, ناتوانی, معلولیت های, دارای معلولیت
GT
GD
C
H
L
M
O
discovery
/dɪˈskʌv.ər.i/ = NOUN: کشف, اکتشاف, یابنده, پی بری;
USER: کشف, اکتشاف, کشف شده, این کشف
GT
GD
C
H
L
M
O
divide
/dɪˈvaɪd/ = VERB: تقسیم کردن, قسمت کردن, پخش کردن, بخش کردن, مجزا کردن, سوا کردن, طبقه بندی کردن, جدا کردن;
NOUN: اب پخشان;
USER: تقسیم کردن, تقسیم, تقسیم می, را تقسیم, تقسیم می شوند
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
doing
/ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل;
ADJECTIVE: فاعل;
USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
doors
/dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو;
USER: درب, درهای, درب های, درها, درب ها
GT
GD
C
H
L
M
O
dosage
/ˈdəʊ.sɪdʒ/ = NOUN: مقدار مصرف, مقدار تجویز شده دارو, مقدار استعمال دارو, یک خوراک دارو;
USER: مقدار مصرف, دوز, دوزاژ, دوز دارو, دوز و
GT
GD
C
H
L
M
O
dynamic
/daɪˈnæm.ɪk/ = ADJECTIVE: پویا, حرکتی, وابسته به نیروی محرکه;
NOUN: جنباننده, شخص پرانرژی;
USER: پویا, دینامیکی, های پویا, پویا و, پویا را
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
earthquakes
/ˈɜːθ.kweɪk/ = NOUN: زلزله, زمین لرزه;
USER: زلزله, زمین لرزه, زلزله ها, زلزله های, زمین لرزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
easier
/ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
easily
/ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک;
USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی
GT
GD
C
H
L
M
O
easy
/ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال;
USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان
GT
GD
C
H
L
M
O
ebooks
/ˈēˌbo͝ok/ = USER: کتاب های الکترونیکی, کتابهای, کتابها, کتابهای الکترونیک, کتاب الکترونیکی
GT
GD
C
H
L
M
O
economics
/ˌiː.kəˈnɒm.ɪks/ = NOUN: علم اقتصاد, اقتصادیات;
USER: علم اقتصاد, اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به
GT
GD
C
H
L
M
O
educate
/ˈed.jʊ.keɪt/ = VERB: تعلیم دادن, فرهیختن, تربیت کردن, دانش اموختن;
USER: آموزش, را آموزش, آموزش داده, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
education
/ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت;
USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
educational
/ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən.əl/ = USER: آموزشی, آموزش, های آموزشی, آموزش و پرورش
GT
GD
C
H
L
M
O
effective
/ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر;
NOUN: عامل موثر, کارگر;
USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر
GT
GD
C
H
L
M
O
efficiency
/ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید;
USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری
GT
GD
C
H
L
M
O
efficient
/ɪˈfɪʃ.ənt/ = ADJECTIVE: موثر, کارا, کارامد, بهره ور, با کفایت;
USER: موثر, کارآمد, کارا, های کارآمد, کارامد
GT
GD
C
H
L
M
O
effortlessly
/ˈef.ət.ləs/ = USER: دردسر, زحمت, بی دردسر, بدون زحمت, به زحمت
GT
GD
C
H
L
M
O
elderly
/ˈel.dəl.i/ = ADJECTIVE: مسن, سالخورده;
USER: مسن, سالمندان, سالمند, افراد مسن, سالخورده
GT
GD
C
H
L
M
O
electronic
/ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = ADJECTIVE: الکترونیکی;
USER: الکترونیکی, الکترونیک, های الکترونیکی, الکترونیکی را, الکترونیکی است
GT
GD
C
H
L
M
O
embedded
/ɪmˈbed.ɪd/ = ADJECTIVE: جاسازی شده;
USER: جاسازی شده, های جاسازی شده, تعبیه شده است, جاسازی شده است, تعبیه شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
emergency
/iˈmərjənsē/ = NOUN: اورژانس;
USER: اورژانس, اضطراری, های اضطراری, شرایط اضطراری, اضطراری است
GT
GD
C
H
L
M
O
emotions
/ɪˈməʊ.ʃən/ = NOUN: احساسات;
USER: احساسات, عواطف, احساسات را, احساسات و عواطف, احساسات به
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
enabled
/ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
enables
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که
GT
GD
C
H
L
M
O
enabling
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
energy
/ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه;
USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در
GT
GD
C
H
L
M
O
engage
/ɪnˈɡeɪdʒ/ = VERB: مشغول کردن, بکار گماشتن, گرفتن, استخدام کردن, نامزد کردن, متعهد کردن, از پیش سفارش دادن, درهم انداختن, گیر دادن, گرو گذاشتن, گرو دادن, قول دادن, نامزد گرفتن, عهد کردن;
USER: تعامل با, درگیر, تعامل, درگیر شدن, درگیر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
engaging
/ɪnˈɡeɪ.dʒɪŋ/ = VERB: مشغول کردن, بکار گماشتن, گرفتن, استخدام کردن, نامزد کردن, متعهد کردن, از پیش سفارش دادن, درهم انداختن, گیر دادن, گرو گذاشتن, گرو دادن, قول دادن, نامزد گرفتن, عهد کردن;
USER: درگیر شدن, درگیر, تعامل, جذاب, مشارکت
GT
GD
C
H
L
M
O
enhanced
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: افزایش یافته است, افزایش, پیشرفته, افزایش یافته, بهبود یافته
GT
GD
C
H
L
M
O
enhances
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprises
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
entertainment
/ˌentərˈtānmənt/ = NOUN: سرگرمی, پذیرایی, مهمانی, مشغولیت;
USER: سرگرمی, سرگرمی های, سرگرم کننده, های سرگرمی, سرگرمی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
entire
/ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع;
USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
environmental
/enˌvīrənˈmen(t)l,-ˌvī(ə)rn-/ = ADJECTIVE: محیطی;
USER: محیطی, زیست محیطی, های زیست محیطی, زیست محیطی را
GT
GD
C
H
L
M
O
equal
/ˈiː.kwəl/ = ADJECTIVE: برابر, مساوی, یکسان, متساوی, همگن, همانند, متوازن, موازی, شبیه, مقابل, متعادل;
VERB: مساوی بودن;
USER: برابر, مساوی, معادل, برابر با, یکسان
GT
GD
C
H
L
M
O
equipment
/ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ;
USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و
GT
GD
C
H
L
M
O
equipped
/ɪˈkwɪpt/ = ADJECTIVE: مجهز;
USER: مجهز, مجهز شده, مجهز به, مجهز شده است, مجهز است
GT
GD
C
H
L
M
O
errors
/ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط;
USER: خطاهای, خطاها, اشتباهات, خطا, اشتباهات را
GT
GD
C
H
L
M
O
essential
/ɪˈsen.ʃəl/ = ADJECTIVE: ضروری, اساسی, اصلی, ذاتی, عمده, واجب, لاینفک, واقعی, عارضی, فرض, بسیار لازم, اساسی ذاتی, جبلی;
USER: ضروری, اساسی, ضروری است, اصلی, ذاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
events
/ɪˈvent/ = NOUN: حوادی;
USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everyday
/ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است
GT
GD
C
H
L
M
O
everything
/ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز;
USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
examples
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های
GT
GD
C
H
L
M
O
exams
/ɪɡˈzæm/ = NOUN: امتحان, معاینه, ازمون, ازمایش, ازمایه, محک, بازرسی, رسیدگی;
USER: امتحانات, آزمون, آزمون های, امتحانات را, امتحانات به
GT
GD
C
H
L
M
O
excellent
/ˈek.səl.ənt/ = ADJECTIVE: عالی, ممتاز, بسیار خوب, شگرف, فاخر, عمده, فائق, غرا;
USER: عالی, بسیار عالی, عالی است, بسیار خوب, ممتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
exercise
/ˈek.sə.saɪz/ = NOUN: ورزش, تمرین, مشق;
VERB: تمرین کردن, عمل کردن, استعمال کردن, تمرین دادن, بکار انداختن;
USER: ورزش, اعمال, تمرین, ورزش می, ورزش کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
express
/ɪkˈspres/ = ADJECTIVE: صریح, سریع السیر, سریع, مخصوص, روشن;
VERB: بیان کردن, اظهار داشتن, ادا کردن, ابراز کردن, اظهار کردن, ابراز داشتن;
USER: سریع السیر, صریح, سریع, مخصوص, بیان کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
expressive
/ɪkˈspres.ɪv/ = ADJECTIVE: رسا, پر معنی, حاکی, اشاره کننده;
USER: رسا, بیانی, حاکی, اشاره کننده, پر معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
extra
/ˈek.strə/ = ADJECTIVE: اضافی, بسیار, یدکی, زائد, بزرگ;
ADVERB: خیلی;
NOUN: زیادی;
USER: اضافی, فوق العاده, اضافی را, بسیار, اضافی در
GT
GD
C
H
L
M
O
extreme
/ɪkˈstriːm/ = ADJECTIVE: مفرط, بی نهایت, دورترین نقطه, حد اکثر;
NOUN: منتها درجه, منتهی;
USER: بی نهایت, شدید, افراطی, مفرط, های افراطی
GT
GD
C
H
L
M
O
faced
/-feɪst/ = VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با, روبرو ایستادن, رویاروی شدن, پوشاندن سطح, تراشیدن, صاف کردن, روکش کردن;
USER: مواجه, مواجه شده, آن مواجه, مواجه است, مواجه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
facial
/ˈfeɪ.ʃəl/ = ADJECTIVE: مربوط به صورت;
USER: مربوط به صورت, صورت, چهره, های صورت
GT
GD
C
H
L
M
O
facility
/fəˈsɪl.ɪ.ti/ = NOUN: امکان, سهولت, وسیله, فرصت, سادگی, وسیله تسهیل, روانی, تردستی;
USER: امکان, امکانات, تسهیلات, مرکز, سهولت
GT
GD
C
H
L
M
O
faster
/fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
favourite
/ˈfeɪ.vər.ɪt/ = ADJECTIVE: مطلوب, محبوب, برگزیده;
NOUN: سوگلی, خاصگی, عزیز دردانه, ندیمه;
USER: محبوب, مورد علاقه, علاقه, های مورد علاقه, مطلوب
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
feedback
/ˈfiːd.bæk/ = NOUN: باز خورد;
USER: باز خورد, بازخورد, انتقادات و پیشنهادات, پیشنهادات و انتقادات, بازخورد به
GT
GD
C
H
L
M
O
feeds
/fiːd/ = NOUN: خوراک, خورد, علوفه, خورش;
USER: اس اس خوان, اس خوردها, اس اس خوردها, feeds ها, نوع feeds ها
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
files
/faɪl/ = NOUN: اوراق;
USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را
GT
GD
C
H
L
M
O
filled
/-fɪld/ = ADJECTIVE: توپر;
USER: پر, پر شده, پر از, را پر, پر می
GT
GD
C
H
L
M
O
finals
/ˈfaɪ.nəl/ = NOUN: خاتمه;
USER: نهایی, فینال, مرحله نهایی, مسابقات نهایی
GT
GD
C
H
L
M
O
finance
/ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی;
VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن;
USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
finances
/ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی;
USER: امور مالی, مالی, منابع مالی, وضعیت مالی, مالی به
GT
GD
C
H
L
M
O
fit
/fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد;
NOUN: حمله, غش, بیهوشی;
VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن;
USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
fluency
/ˈfluː.ənt/ = NOUN: روانی, سلاست;
USER: روانی, تسلط, تسلط به, سلاست, داشتن تسلط
GT
GD
C
H
L
M
O
fly
/flaɪ/ = NOUN: پرواز, مگس, حشره پردار, پرش;
VERB: پرواز کردن, پریدن, افراشتن, پراندن, پرواز دادن, بهوا فرستادن;
ADJECTIVE: تیز هوش, چابک و زرنگ;
USER: پرواز, پرواز می, پرواز در, مگس, به پرواز
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
follow
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
NOUN: استنباط;
USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
foot
/fʊt/ = NOUN: پا, فوت, قدم, دامنه, پاچه, هجای شعری;
VERB: پرداختن مخارج, پا زدن;
USER: پا, پای, فوت, پای پیاده, قدم
GT
GD
C
H
L
M
O
footprint
/ˈfʊt.prɪnt/ = NOUN: جای پا, پایگاه, جای ثابت, زیر پایی;
USER: رد پا, رد پای, جای پای, جای پا, اثر پا
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forecasts
/ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی;
USER: پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی ها, پیش بینی آب, پیش بینی آب و
GT
GD
C
H
L
M
O
foreign
/ˈfɒr.ən/ = ADJECTIVE: خارجی, خارجه, خارج, بیگانه, اجنبی, بیرونی, غریبه, ناجور, نا مناسب;
USER: خارجی, خارجه, خارجی است, خارجی را, بیگانه
GT
GD
C
H
L
M
O
format
/ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت;
VERB: قالب بندی کردن;
USER: قالب, فرمت, با فرمت, فرمت های, قطع
GT
GD
C
H
L
M
O
formats
/ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت;
USER: فرمت, فرمت های, از فرمت, از فرمت های, با فرمت
GT
GD
C
H
L
M
O
free
/friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری;
ADVERB: بطور مجانی;
VERB: خالی کردن;
USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد
GT
GD
C
H
L
M
O
friendly
/ˈfrend.li/ = ADJECTIVE: دوستانه, مهربان, مساعد, خودمانی, تعاونی;
USER: دوستانه, پسند, دوستانه است, مهربان, دوستانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
friends
/frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس;
USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fruition
/fruːˈɪʃ.ən/ = NOUN: تمتع, استنتاج, برخورداری, باروری, میوه اوری;
USER: تمتع, استنتاج, باروری, برخورداری, میوه اوری
GT
GD
C
H
L
M
O
fully
/ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما;
USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
fun
/fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه;
VERB: شوخی کردن;
USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
functionality
/ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
game
/ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی;
ADJECTIVE: سرحال;
VERB: دست انداختن, تفریح کردن;
USER: بازی, بازی را, بازی های, بازی ها, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
gamers
/ˈgeɪmə/ = USER: پارسه, علاقهمندان به بازی, گیمر, گیمر ها, علاقهمندان به,
GT
GD
C
H
L
M
O
games
/ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی;
USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
gaming
/ˈɡeɪ.mɪŋ/ = NOUN: بازی, قمار بازی;
USER: بازی, بازی های, های بازی, بازیهای کامپیوتری, بازی را
GT
GD
C
H
L
M
O
generate
/ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن;
USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می
GT
GD
C
H
L
M
O
generated
/ˈjenəˌrāt/ = ADJECTIVE: مولود;
USER: تولید, ایجاد, تولید می, ایجاد شده, تولید می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
generation
/ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت;
USER: نسل, تولید, های نسل, از نسل, نسل های
GT
GD
C
H
L
M
O
generations
/ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت;
USER: نسل, نسل های, نسلهای, نسل ها, از نسل
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
giving
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
globe
/ɡləʊb/ = NOUN: گوی, کره, زمین, حباب, قطره, کره خاک;
VERB: کروی کردن, گرد کردن;
USER: زمین, جهان, جهان را, کره, جهان است
GT
GD
C
H
L
M
O
glucose
/ˈɡluː.kəʊs/ = NOUN: گلوکز;
USER: گلوکز, قند, قند خون, گلوکز به, گلوکز خون
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
government
/ˈɡʌv.ən.mənt/ = NOUN: دولت, حکومت, فرمانداری, طرز حکومت هيئت دولت, عقل اختیار, صلاحدید;
USER: دولت, حکومت, دولتی, های دولتی, های دولت
GT
GD
C
H
L
M
O
gps
/ˌdʒiː.piːˈes/ = USER: GPS, جیپیاس, جی پی اس, جیپیاس به, های GPS
GT
GD
C
H
L
M
O
grant
/ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا, امتیاز, کمک هزینه تحصیلی, بخشش, اهداء, اجازه واگذاری رسمی, حقوق بگیر;
VERB: دادن, اعطا کردن, عطاء کردن, بخشیدن, تصدیق کردن, مسلم گرفتن;
USER: اعطای, عطا, اعطا, عطا کند, اعطا کند
GT
GD
C
H
L
M
O
graphic
/ˈɡræf.ɪk/ = ADJECTIVE: گرافیک, واضح, نگاره ای, ترسیمی, کشیده شده, نوشته شده, وابسته به فن نوشتن, مربوط به نقاشی یاترسیم;
USER: گرافیک, گرافیکی, های گرافیکی, های گرافیک, گرافیکی را
GT
GD
C
H
L
M
O
greater
/ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
guests
/ɡest/ = NOUN: مهمان, انگل;
USER: مهمان, میهمان, میهمانان, مهمان ها, مهمانان را
GT
GD
C
H
L
M
O
guidance
/ˈɡaɪ.dəns/ = NOUN: هدایت, راهنمایی, رهنمود, راهنما, رهبری, راهنمایی کردن;
USER: راهنمایی, هدایت, رهنمود, راهنما, رهبری
GT
GD
C
H
L
M
O
guide
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن;
USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
guides
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
USER: راهنماهای, راهنمای, راهنما, راهنمایی, راهنمایان
GT
GD
C
H
L
M
O
gym
/dʒɪm/ = NOUN: ورزشگاه, زورخانه, دبیرستان;
USER: ورزشگاه, سالن ورزش, سالن بدنسازی, زورخانه, دبیرستان
GT
GD
C
H
L
M
O
handle
/ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت;
VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن;
USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
hands
/ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست
GT
GD
C
H
L
M
O
happen
/ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن;
USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
hazards
/ˈhæz.əd/ = NOUN: خطر, مخاطره, اتفاق, قمار;
USER: خطرات, مخاطرات, خطر, خطرات را, خطرات فراورده
GT
GD
C
H
L
M
O
health
/helθ/ = NOUN: سلامتی, سلامت, تندرستی, مزاج, بهبودی, حال;
USER: سلامت, بهداشت, سلامتی, های بهداشتی, بهداشت و درمان
GT
GD
C
H
L
M
O
healthcare
/ˈhelθ.keər/ = USER: بهداشت و درمان, بهداشتی, مراقبت های بهداشتی, مراقبت بهداشتی, خدمات بهداشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
healthier
/ˈhel.θi/ = USER: سالم, سالمتر, سالم تر, های سالم
GT
GD
C
H
L
M
O
hear
/hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن;
USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود
GT
GD
C
H
L
M
O
heart
/hɑːt/ = NOUN: قلب, دل, مرکز, جوهر, دل و جرات, رشادت, مغز درخت, لب کلام, ضمیر;
VERB: جرات دادن, تشجیع کردن;
USER: قلب, قلبی, دل, های قلبی, قلب را
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helping
/ˈhel.pɪŋ/ = NOUN: کمک, یاری, یک وعده یا پرس خوراک;
ADJECTIVE: ممد, معین;
USER: کمک, کمک به, کمک می, یاری, کمک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
helps
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
highest
/hī/ = USER: بالاترین, بیشترین, با بالاترین, بالاترین میزان, بالاترین سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
highly
/ˈhaɪ.li/ = ADVERB: خیلی;
USER: خیلی, بسیار, شدت, به شدت, های بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
hints
/hɪnt/ = ADJECTIVE: مرموز;
USER: نکات, تذکرات, اشاره, از نکات, تذکرات به
GT
GD
C
H
L
M
O
hires
/haɪər/ = NOUN: کرایه, اجاره, اجرت, مزد, پرداخت;
USER: استخدام, استخدام می
GT
GD
C
H
L
M
O
hiring
/ˈhaɪə.rɪŋ/ = VERB: کرایه دادن, استخدام کردن, کرایه کردن, اجیر کردن;
USER: استخدام, به استخدام, استخدام افراد, با استخدام, برای استخدام
GT
GD
C
H
L
M
O
history
/ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه;
USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
home
/həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه;
ADJECTIVE: بطرف خانه;
VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن;
USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن
GT
GD
C
H
L
M
O
hour
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعت دفعات, ساعته, یک ساعت, در ساعت
GT
GD
C
H
L
M
O
house
/haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه;
VERB: خانه نشین شدن, جا دادن;
USER: خانه, منزل, خانه ای, خانه های, خانه را
GT
GD
C
H
L
M
O
household
/ˈhousˌ(h)ōld/ = ADJECTIVE: خانگی;
NOUN: خانواده, اهل بیت, خاندان, اهل خانه, صمیمی, مستخدمین خانه, خانمان;
USER: خانواده, خانگی, خانوار, خاندان, اهل بیت
GT
GD
C
H
L
M
O
hover
/ˈhɒv.ər/ = VERB: پلکیدن, شناور و آویزان بودن, منتظر شدن, در حال توقف پر زدن, در تردید بودن;
USER: در حال توقف پر زدن, پلکیدن, شناور و آویزان بودن, منتظر شدن, در تردید بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
humanoid
/ˈ(h)yo͞oməˌnoid/ = ADJECTIVE: شبیه انسان;
USER: شبیه انسان, انسان نما, انسان نمای, های انسان نما, انسان نما به,
GT
GD
C
H
L
M
O
humans
/ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص;
USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های
GT
GD
C
H
L
M
O
hydrated
= USER: هیدراته, آبدار, آب کافی در بدن, هیدرات, هیدارت,
GT
GD
C
H
L
M
O
ics
/physics/ = USER: ICS, از ICS, مدارات مجتمع, ها ICS, های ICS,
GT
GD
C
H
L
M
O
ideas
/aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار;
USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
illiteracy
/ɪˈlɪt.ər.ət/ = NOUN: بیسوادی;
USER: بیسوادی, بی سوادی, بیسوادی در, بی سوادی در, بی سوادی است"
GT
GD
C
H
L
M
O
immediately
/ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما;
USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به
GT
GD
C
H
L
M
O
immerse
/ɪˈmɜːs/ = VERB: غوطه دادن, غوطه دادن, فرو بردن, زیر اب کردن, پوشاندن, غسل ارتماسی دادن;
USER: فرو بردن, غوطه دادن, زیر اب کردن, پوشاندن, غسل ارتماسی دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
impacting
/ɪmˈpækt/ = VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: تأثیر, تاثیر, اثرگذار, تاثیرگذار, تحت تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
impaired
/ɪmˈpeər/ = ADJECTIVE: خراب;
USER: خراب, اختلال, مختل, دچار اختلال, اختلال در
GT
GD
C
H
L
M
O
impairments
/ˌimˈpermənt/ = USER: اختلالات, اختلال, اختلال ها, به اختلالات, ناتوانی های,
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increases
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
USER: افزایش می یابد, افزایش, افزایش می دهد, افزایش می, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasingly
/ɪnˈkriː.sɪŋ.li/ = USER: به طور فزاینده, طور فزاینده, فزاینده ای, طور فزاینده ای, به طور فزاینده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
individuals
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا;
USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در
GT
GD
C
H
L
M
O
induction
/ɪnˈdʌk.ʃən/ = NOUN: اندوکتانس, ظرفیت القاء مغناطیسی;
USER: القاء, القای, القا, استقراء, استنتاج
GT
GD
C
H
L
M
O
industrial
/ɪnˈdʌs.tri.əl/ = ADJECTIVE: صنعتی, دارای صنایع بزرگ;
NOUN: اهل صنعت;
USER: صنعتی, های صنعتی, صنعتی می, صنعتی و
GT
GD
C
H
L
M
O
info
/ˈɪn.fəʊ/ = USER: اطلاعات, آفلاین اطلاعات, از اطلاعات, اطلاعات در
GT
GD
C
H
L
M
O
inform
/ɪnˈfɔːm/ = VERB: اطلاع دادن, خبرچینی کردن, خبر دادن, مطلبی را رساندن, اگاهی دادن, مستحضر داشتن, اگاه کردن, گفتن, چغلی کردن, خبردادن از;
USER: اطلاع دادن, اطلاع, مطلع, اطلاع رسانی, به اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
informed
/ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق;
USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع
GT
GD
C
H
L
M
O
instantly
/ˈɪn.stənt.li/ = ADVERB: فورا, مستقیما;
USER: فورا, بلافاصله, فورا به, مستقیما
GT
GD
C
H
L
M
O
instructions
/ɪnˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: دستور العمل, راهنمایی, اموزش, فرمان, سفارش;
USER: دستورالعمل, دستور, دستورات, دستور دارند, دستورالعملهای
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
interact
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته
GT
GD
C
H
L
M
O
interaction
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل
GT
GD
C
H
L
M
O
interactive
/ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
interconnected
/ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن;
USER: ارتباط تنگاتنگ با, ارتباط تنگاتنگ, به هم پیوسته, به هم متصل, در ارتباط تنگاتنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
interest
/ˈɪn.trəst/ = NOUN: علاقه, بهره, سود, مصلحت, سهم, دلبستگی, فرع, تنزیل;
VERB: علاقه و علاقمند کردن, ذینفع کردن, بر سر میل اوردن;
USER: علاقه, بهره, منافع, سود, مورد علاقه
GT
GD
C
H
L
M
O
interests
/ˈɪn.trəst/ = NOUN: منافع, مصالح;
USER: منافع, علاقه مندی ها, موضوعات مورد علاقه, از منافع, مورد علاقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
interface
/ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال;
USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introduce
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, در معرفی, را معرفی می
GT
GD
C
H
L
M
O
intuitive
/ɪnˈtjuː.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: حسی, مستقیما درک کننده, بصیر, مبنی بر درک یا انتقال مستقیم;
USER: حسی, بصری, شهودی, بصری ساده, بصری است
GT
GD
C
H
L
M
O
inventory
/ˈɪn.vən.tər.i/ = NOUN: فهرست, فهرست موجودی, سیاهه, فهرست اموال, صورت کالا, دفتر دارایی;
USER: فهرست, موجودی, فهرست موجودی
GT
GD
C
H
L
M
O
investments
/ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
involve
/ɪnˈvɒlv/ = VERB: وارد کردن, گرفتار شدن, پیچیدهشدن, پیچیدن, گرفتار کردن, گیر انداختن, مستلزم بودن, در گیر کردن یا شدن;
USER: شامل, درگیر, را درگیر, را شامل, است شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
ivr
= USER: ایرو, تلفن گویا,
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
keeping
/ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق;
USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
kids
/kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله;
USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
kiosks
/ˈkiː.ɒsk/ = NOUN: دکه, مشتق از کوشک فارسی کلاه فرنگی;
USER: کیوسک, کیوسک های, دکه, دکه ها, کیوسک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
knowledge
/ˈnɒl.ɪdʒ/ = NOUN: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی, اگاهی, عرفان, بصیرت, وقوف, سامان, فضیلت;
USER: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
label
/ˈleɪ.bəl/ = NOUN: برچسب, لقب, اتیکت, علامت, متمم سند یا نوشته, تکه باریک, اصطلاح خاص;
VERB: برچسب زدن;
USER: برچسب, برچسب های, برچسب را, برچسب ها, برچسب آن
GT
GD
C
H
L
M
O
landmark
/ˈlænd.mɑːk/ = NOUN: راهنما, واقعه برجسته, نشان اختصاصی, نقطه تحول تاریخ;
USER: واقعه برجسته, نقطه عطفی, نقطه ی عطف بود, نقطه عطفی در, که نقطه ی عطف
GT
GD
C
H
L
M
O
language
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های
GT
GD
C
H
L
M
O
languages
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانهای, زبان های, زبانها, به زبان
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
latest
/ˈleɪ.tɪst/ = ADJECTIVE: بعدی;
USER: آخرین, موضوعات, جدیدترین, تمام, تازه ترین
GT
GD
C
H
L
M
O
learner
/ˈlɜː.nər/ = NOUN: یادگیرنده, شاگرد;
USER: یادگیرنده, شاگرد, یادگیرنده از, یادگیرنده به
GT
GD
C
H
L
M
O
learners
/ˈlɜː.nər/ = NOUN: پرش, خیز, جست, طفره;
VERB: جستن, دویدن, خیز زدن, جفت زدن;
USER: زبان آموزان, یادگیرندگان, آموزان, فراگیران, دانش آموزان
GT
GD
C
H
L
M
O
learning
/ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان;
USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
leave
/liːv/ = NOUN: مرخصی, اجازه, اذن, رخصت;
VERB: گذاشتن, ترک کردن, رفتن, رها کردن, شدن, دست کشیدن از, رهسپار شدن, عزیمت کردن;
USER: مرخصی, ترک, را ترک, ترک کنند, را ترک کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
levels
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست;
USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
leverage
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
leveraging
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = USER: اعمال نفوذ, نفوذ, قدرت نفوذ, اعمال نفوذ در, طریق اعمال نفوذ با
GT
GD
C
H
L
M
O
lexicon
/ˈlek.sɪ.kən/ = NOUN: واژه نامه, فرهنگ, قاموس, لغت نامه, کتاب لغت, دیکسیونر;
USER: واژه نامه, فرهنگ, قاموس, لغت نامه, کتاب لغت
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
lifelike
/ˈlaɪf.laɪk/ = ADJECTIVE: واقعی, زندگی مانند;
USER: واقعی, زنده, زندگی مانند, شبیه به زندگیه
GT
GD
C
H
L
M
O
lifestyle
/ˈlaɪf.staɪl/ = USER: شیوه زندگی, در شیوه زندگی, روش زندگی, شیوه ی زندگی, شیوه زندگی را
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
listen
/ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از;
USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به
GT
GD
C
H
L
M
O
listening
/ˈlisən/ = NOUN: استماع;
USER: استماع, گوش دادن, گوش, گوش دادن به, به گوش دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
literacy
/ˈlɪt.ər.ə.si/ = NOUN: سواد, با سوادی, لفظ, سواد خواندن ونوشتن;
USER: سواد, سواد آموزی, های سواد آموزی, با سوادی, سواد آموزی را
GT
GD
C
H
L
M
O
little
/ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر;
ADVERB: اندک, قدری;
USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
lives
/laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
loaded
/ˈləʊ.dɪd/ = ADJECTIVE: پر, مملو, بار شده, مست, پربار, دارای پول زیاد, پولدار;
USER: پر, لود شده, بارگذاری می شود, لود می شود, مملو
GT
GD
C
H
L
M
O
local
/ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی;
USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی
GT
GD
C
H
L
M
O
located
/ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن;
USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
location
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
locations
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: مکان, محل, مکان های, نقاط, محل های
GT
GD
C
H
L
M
O
lock
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک;
VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن;
USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
locks
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک, سدبالابر, چشمه پل, چین, محل پرچ یا اتصال دویاچند ورق فلزی;
USER: قفل, قفل های, قفل ها, قفل در, قفل درب
GT
GD
C
H
L
M
O
lonely
/ˈləʊn.li/ = ADJECTIVE: تنها, خلوت, متروک, بی یار, بیغوله, بی کس;
USER: تنها, تنهایی, تنهایی می, تنهایی در, به تنهایی
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
longer
/lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
loud
/laʊd/ = ADJECTIVE: بلند, با صدای بلند, رسا, پر سر و صدا, پر صدا, بلند اوا, گوش خراش, زرق و برق دار, پراواز, پر جلوه, پر هیاهو;
USER: با صدای بلند, صدای بلند, بلند, رسا, پر سر و صدا
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
machine
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن;
USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
machinery
/məˈʃiː.nə.ri/ = NOUN: دستگاه, ماشین الات, ماشین ها, تشکیلات و سازمان;
USER: دستگاه, ماشین آلات, کنترلر های, ماشین آلات و, ماشین آلات و تجهیزات
GT
GD
C
H
L
M
O
machines
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات
GT
GD
C
H
L
M
O
magazines
/ˌmæɡ.əˈziːn/ = NOUN: مجله, مخزن, انبار مهمات, خزانه, خشاب اسلحه;
USER: مجلات, مجله, مجله ها, مجلات و, از مجلات
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
malls
/mɔːl/ = NOUN: مرکز خرید, تفرجگاه, پیاده رو پردرخت وسایه دار;
USER: مراکز, مراکز خرید, مراکز تجاری, های مراکز, مجتمع های تجاری
GT
GD
C
H
L
M
O
manage
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
NOUN: اسب اموخته;
USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
managers
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیران, از مدیران, به مدیران, مدیران به, مدیران در
GT
GD
C
H
L
M
O
managing
/ˈmanij/ = NOUN: ضبط;
USER: مدیریت, عامل, اداره, برای مدیریت, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
mandatory
/ˈmæn.də.tər.i/ = NOUN: مامورین عالیرتبه;
USER: اجباری, الزامی, اجباری است, الزامی است, اجباری می
GT
GD
C
H
L
M
O
manual
/ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست;
NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه;
USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه
GT
GD
C
H
L
M
O
manufacturing
/ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت;
USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
marketing
/ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش;
USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به
GT
GD
C
H
L
M
O
materials
/məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح;
USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد
GT
GD
C
H
L
M
O
maths
/ˌmæθˈmæt.ɪks/ = USER: ریاضی, ریاضیات, ریاضییات, ریاضی را, رشته ریاضی
GT
GD
C
H
L
M
O
maximum
/ˈmæk.sɪ.məm/ = ADJECTIVE: بیشترین, بالاترین, بزرگترین, بیشین;
NOUN: حد اکثر, بیشینه, ماکسیمم, منتها درجه, بزرگترین و بالاترین رقم, منتهی درجه;
USER: بیشترین, بیشینه, حد اکثر, بالاترین, ماکسیمم
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
measure
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر;
VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن;
USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
media
/ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق;
USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
medical
/ˈmed.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: پزشکی, طبی, دارویی, دوایی, شفابخش;
USER: پزشکی, های پزشکی, طبی, علوم پزشکی
GT
GD
C
H
L
M
O
medication
/ˌmed.ɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: دارو, تداوی, تجویز دوا;
USER: دارو, داروهای, داروها, داروی, مصرف دارو
GT
GD
C
H
L
M
O
memory
/ˈmem.ər.i/ = NOUN: حافظه, خاطره, یاد, یادبود, خاطر, یادگار;
USER: حافظه, خاطره, حافظه را, حافظه های, از حافظه
GT
GD
C
H
L
M
O
mention
/ˈmen.ʃən/ = NOUN: ذکر, اشاره, تذکر, یاداوری, یادکرد;
VERB: اشاره کردن, نام بردن, ذکر کردن;
USER: ذکر, اشاره, ذکر است, به ذکر, به ذکر است
GT
GD
C
H
L
M
O
messages
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها
GT
GD
C
H
L
M
O
messaging
/ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
meters
/ˈmiː.tər/ = NOUN: متر, اندازه, مقیاس, کنتور, اندازه گیر, وزن شعر, وسیله اندازهگیری, نظم, مصرف سنج;
USER: متر, متری, متر است, متر می, متر از
GT
GD
C
H
L
M
O
midterms
/ˈmidˌtərm/ = USER: انتخابات میان دوره ای, میان دوره ای, انتخابات میاندورهای,
GT
GD
C
H
L
M
O
minute
/ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: دقیقه, لحظه, پیش نویس, دم, ان, مسوده, یادداشت, گزارش وقایع;
ADJECTIVE: کوچک, جزئي, ریز, بسیار خرد;
VERB: صورت جلسه نوشتن, پیش نویس کردن;
USER: دقیقه, دقیقه ای, لحظه, دقیقه است, در دقیقه
GT
GD
C
H
L
M
O
mobile
/ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت;
NOUN: خانه متحرک, غوغا;
USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به
GT
GD
C
H
L
M
O
modalities
/mōˈdalədē/ = NOUN: چگونگی, قید, شرط, ماهیت, عرضیت, کیفیت;
USER: روش, روشهای, مدالیته, روش های, روشها,
GT
GD
C
H
L
M
O
modern
/ˈmɒd.ən/ = ADJECTIVE: مدرن, نوین, جدید, امروزی, نو, کنونی, متاخر;
USER: مدرن, جدید, نوین, امروزی, نو
GT
GD
C
H
L
M
O
modules
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: ماژول ها, ماژول, ماژول های, مدول, ماژولهای
GT
GD
C
H
L
M
O
monitor
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار;
VERB: دیده بانی کردن, به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن;
USER: نظارت بر, نظارت, نظارت داشته, نظارت داشته باشند, تحت نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
monitoring
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: دیدهبانی;
USER: نظارت, نظارت بر, مانیتورینگ, نظارت از, و نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
monitors
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار;
USER: مانیتور, ناظران, مانیتورهای, نظارت بر, مانیتور های
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
moreover
/môrˈōvər/ = ADVERB: علاوه بر این, بعلاوه;
USER: علاوه بر این, علاوه بر, به علاوه, بعلاوه, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
motivate
/ˈməʊ.tɪ.veɪt/ = VERB: انگیختن, تحریک کردن, تهییج کردن;
USER: انگیختن, انگیزه, ایجاد انگیزه, ایجاد انگیزه در, ایجاد انگیزه برای
GT
GD
C
H
L
M
O
move
/muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی;
VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن;
USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام
GT
GD
C
H
L
M
O
movie
/ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما;
USER: سینما, فیلم, فیلم های, فیلم را, های فیلم
GT
GD
C
H
L
M
O
movies
/ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما;
USER: فیلم, فیلم های, فیلم ها, فیلم را, فیلم های سینمایی
GT
GD
C
H
L
M
O
multifunctional
= USER: چند منظوره, های چند منظوره, چند منظوره است, سه بعدی چند تابع, چند منظوره برای
GT
GD
C
H
L
M
O
multilingual
/ˌmʌl.tiˈlɪŋ.ɡwəl/ = USER: چند زبانه, های چند زبانه, چند زبانه را, چند زبانه است, های چند زبانه را
GT
GD
C
H
L
M
O
multimedia
/ˈməltiˈmēdēə,ˈməltī-/ = USER: چند رسانه ای, چند رسانه, های چند رسانه ای, چند رسانه ای را, چند رسانه ای است
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
museums
/mjuːˈziː.əm/ = NOUN: موزه;
USER: موزه ها, موزه, موزه های, از موزه, از موزه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
narration
/nəˈreɪ.ʃən/ = NOUN: داستان, گویندگی, سرگذشت, توصیف, داستانسرایی, خبر;
USER: داستان, روایت, گویندگی, سرگذشت, توصیف
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
naturally
/ˈnætʃ.ər.əl.i/ = USER: به طور طبیعی, طور طبیعی, به طور طبیعی به, به طور طبیعی در, به طور طبیعی از
GT
GD
C
H
L
M
O
nav
/nav/ = USER: منو, علامت, ناوبری, ناو, علامت لطفا کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
navigation
/ˌnæv.ɪˈɡeɪ.ʃən/ = NOUN: هوانوردی;
USER: ناوبری, پیمایش, های ناوبری, جهت یابی, پیمایش کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
necessary
/ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار;
USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
neighbourhood
/ˈneɪ.bə.hʊd/ = NOUN: همسایگی, مجاورت;
USER: همسایگی, محله, محله های, در محله, مجاورت
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
news
/njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه;
USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را
GT
GD
C
H
L
M
O
newspapers
/ˈn(y)o͞ozˌpāpər/ = NOUN: مطبوعات;
USER: مطبوعات, روزنامه, روزنامه ها, روزنامه های, روزنامهها
GT
GD
C
H
L
M
O
newsworthy
/ˈn(y)o͞ozˌwərT͟Hē/ = ADJECTIVE: قابل انتشار, مهم, جالب و بموقع, قابل توجه عامه برای درج در روزنامه;
USER: مهم, قابل انتشار, ارزش خبری, دارای ارزش خبری, جالب و بموقع
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
non
/nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر;
USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
notification
/ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی;
USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر
GT
GD
C
H
L
M
O
notifications
/ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, خبر, اخطار, تذکر, اگاهسازی;
USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اطلاعات و تذکرات, اطلاعات و تذکرات را
GT
GD
C
H
L
M
O
notifying
/ˈnəʊ.tɪ.faɪ/ = VERB: اعلام کردن, اگاه ساختن, اعلام داشتن, اخطار کردن, اگاهی دادن;
USER: آگاه, اطلاع, آگاه ساختن, ابلاغ, اطلاع رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
novel
/ˈnɒv.əl/ = NOUN: رمان, کتاب داستان;
ADJECTIVE: جدید, بدیع, نو;
USER: رمان, جدید, بدیع, نو, کتاب داستان
GT
GD
C
H
L
M
O
novels
/ˈnɒv.əl/ = NOUN: رمان, کتاب داستان;
USER: رمان, رمان های, رمانهای, رمان ها, رمان به
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
numbers
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
USER: تعداد, اعداد, عدد, شماره ها, اعداد را
GT
GD
C
H
L
M
O
numerous
/ˈnjuː.mə.rəs/ = ADJECTIVE: متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار, بسیار, بزرگ, پرجمعیت, کثیر;
USER: متعدد, های متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار
GT
GD
C
H
L
M
O
occupants
/ˈɒk.jʊ.pənt/ = NOUN: مستاجر, ساکن, اشغال کننده;
USER: اشغال, کارکنان, سرنشینان, ساکنین, اشغال کنندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offers
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
often
/ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی;
USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
older
/əʊld/ = USER: قدیمی تر, مسن تر, مسن, های قدیمی تر, های مسن تر
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
online
/ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی;
USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
operations
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات;
USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
operators
/ˈɒp.ər.eɪ.tər/ = NOUN: اپراتور, گرداننده, عامل, متصدی, عمل کننده, تلفن چی, ماشین چی, ماشین کار;
USER: اپراتور, اپراتورهای, اپراتورها, از اپراتورهای, به اپراتورها
GT
GD
C
H
L
M
O
optimise
= VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, به بهینه سازی, برای بهینه سازی, را بهینه سازی,
GT
GD
C
H
L
M
O
optimised
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده;
USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
option
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
others
/ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outbound
/ˈaʊt.baʊnd/ = ADJECTIVE: عازم ناحیه دور دست, رهسپار دریا;
USER: عازم ناحیه دور دست, خروجی, خروجی و, عازم ناحیه دور, خروجی را
GT
GD
C
H
L
M
O
output
/ˈaʊt.pʊt/ = NOUN: تولید, بازده, محصول, برونداد;
USER: تولید, خروجی, بازده, محصول, برونداد
GT
GD
C
H
L
M
O
ovens
/ˈʌv.ən/ = NOUN: فر, اجاق, تنور, کوره, بخاری;
USER: کوره, اجاق, اجاقهای, کوره های, اجاق های
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overall
/ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا;
ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز;
NOUN: لباس کار, بالا پوش;
USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
owners
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان
GT
GD
C
H
L
M
O
pa
/pɑː/ = NOUN: بابا, پاپا;
USER: پاپا, PA, خودگردان, بست, بابا
GT
GD
C
H
L
M
O
panic
/ˈpanik/ = NOUN: وحشت, هراس, دهشت, اضطراب و ترس ناگهانی;
VERB: وحشت زده کردن, در بیم و هراس انداختن;
USER: وحشت, هراس, ترس و وحشت, بیم و هراس, دهشت
GT
GD
C
H
L
M
O
paper
/ˈpeɪ.pər/ = NOUN: مقاله, کاغذ, روزنامه, ورقه, ورق کاغذ, جواز, پروانه;
VERB: روی کاغذ نوشتن, با کاغذ پوشاندن;
USER: مقاله, کاغذ, مقاله به, روزنامه
GT
GD
C
H
L
M
O
parks
/pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور;
USER: پارک, پارک ها, پارک های, پارکهای, پارکها
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
passenger
/ˈpæs.ən.dʒər/ = NOUN: مسافر, رونده, گذرگر;
ADJECTIVE: مسافرتی;
USER: مسافر, مسافری, های مسافری, های سواری, مسافر و
GT
GD
C
H
L
M
O
passengers
/ˈpæs.ən.dʒər/ = NOUN: مسافر, رونده, گذرگر;
USER: مسافر, مسافران, مسافران را, مسافر را, مسافران در
GT
GD
C
H
L
M
O
patients
/ˈpeɪ.ʃənt/ = NOUN: بیمار, مریض;
USER: بیماران, بیمار, بیماران مبتلا, بیماران مبتلا به, از بیماران
GT
GD
C
H
L
M
O
pay
/peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه;
VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
perceived
/pəˈsiːv/ = VERB: درک کردن, دیدن, حس کردن, فهمیدن, دریافتن, مشاهده کردن, ملاحظه کردن;
USER: درک, درک شده, تصور, درک می, تصور می
GT
GD
C
H
L
M
O
percentage
/pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد;
USER: در صد, درصد, درصدی, صد
GT
GD
C
H
L
M
O
perfect
/ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده;
VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن;
USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
person
/ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل;
USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
personalise
/ˈpərs(ə)nəˌlīz/ = VERB: شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن, دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به;
USER: شخصی, به فرد, فرد, شخصی سازی, شخصیسازی,
GT
GD
C
H
L
M
O
personalised
/ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن;
USER: شخصی, های شخصی, شخصی به, شخصی است, شخصی و
GT
GD
C
H
L
M
O
personalize
/ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن;
USER: فرد, به فرد, شخصی, شخصی سازی, شخصی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
personnel
/ˌpərsəˈnel/ = NOUN: پرسنل, کارکنان, کارمندان, کارگزینی, اجزا, مجموعه کارمندان یک اداره;
USER: پرسنل, کارکنان, کارمندان, از پرسنل, نفر پرسنل
GT
GD
C
H
L
M
O
pharmaceutical
/ˌfɑː.məˈsuː.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: دارویی, دارو, وابسته به داروسازی;
USER: دارویی, داروسازی, دارو, های دارویی, های داروسازی
GT
GD
C
H
L
M
O
pharmacy
/ˈfɑː.mə.si/ = NOUN: داروسازی, داروخانه, انباردارو;
USER: داروخانه, داروسازی, داروخانه ها, داروخانه های
GT
GD
C
H
L
M
O
phone
/fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا;
VERB: تلفن کردن, تلفن زدن;
USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن
GT
GD
C
H
L
M
O
phones
/fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا;
USER: تلفن, تلفن های, گوشی های, گوشی های تلفن, از تلفن های
GT
GD
C
H
L
M
O
phrases
/freɪz/ = NOUN: عبارت, اصطلاح, تعبیر, کلمه بندی, سخن موجز;
USER: عبارات, عباراتی, جملات, عبارت های, عبارات است
GT
GD
C
H
L
M
O
pick
/pɪk/ = NOUN: مضراب, کلنگ, خلال, زخمه;
VERB: چیدن, برگزیدن, سوار کردن, کندن, جیب بری کردن, فرو بردن, کلنگ زدن, با خلال پاک کردن;
USER: کلنگ, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب کنید, چیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
pictures
/ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت;
USER: تصاویر, عکس, عکس ها, عکس های, تصاویر داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
planes
/pleɪn/ = NOUN: هواپیما, صفحه, سطح, پرواز, سطح تراز, جهش شبیه پرواز;
USER: هواپیما, هواپیماهای, هواپیماها, هواپیمای, فروند هواپیمای
GT
GD
C
H
L
M
O
plant
/plɑːnt/ = NOUN: کارخانه, گیاه, دستگاه, نهال, نبات, رستنی, ماشین, ماشینالات کارخانه;
VERB: کاشتن, غرس کردن, منصوب نمودن, کشت و زرع کردن, نهال زدن, مستقر کردن, در زمین قرار دادن;
USER: گیاه, کارخانه, گیاهی, دستگاه, بوته در
GT
GD
C
H
L
M
O
play
/pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص;
VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
player
/ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی;
USER: نوازنده, بازیکن, پخش, دستگاه پخش, پخش کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
players
/ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی;
USER: بازیکنان, بازیکن, بازیکنانش, مربی تیم, بازیکنانی
GT
GD
C
H
L
M
O
points
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
populations
/ˌpɒp.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: جمعیت, مردم, نفوس, سکنه, اهلیت, تعداد مردم;
USER: جمعیت, جمعیت های, جمعیتهای, جمعیت ها, از جمعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
portable
/ˈpɔː.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل حمل, قابل انتقال, دستی, قابل حمل و نقل, سفری, ترابرپذیر;
USER: قابل حمل, های قابل حمل, قابل حمل است, قابل انتقال
GT
GD
C
H
L
M
O
ports
/pɔːt/ = NOUN: بندر, درگاه, بندرگاه, پرت, بندر ورودی, درب, مبدا مسافرت, دورازه, در رو, مخرج, شراب شیرین, لنگر گاه;
USER: بنادر, پورت, پورت های, پورت ها, از پورت
GT
GD
C
H
L
M
O
positive
/ˈpɒz.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: مثبت, قطعی, یقین, محقق;
USER: مثبت, مثبت و, مثبت است, های مثبت, مثبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
powerful
/ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور;
USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر
GT
GD
C
H
L
M
O
practical
/ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور;
NOUN: اهل عمل;
USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
practice
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
VERB: تمرین کردن, عمل کردن, ممارست کردن, برزیدن, ورزش;
USER: عمل, تمرین, عمل به, را تمرین
GT
GD
C
H
L
M
O
pre
/priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
prefer
/prɪˈfɜːr/ = VERB: ترجیح دادن, ترجیح یافتن یا دادن, برتری دادن, رجحان دادن, برگزیدن;
USER: ترجیح می دهم, ترجیح می دهند, را ترجیح می دهم, را ترجیح می دهند, ترجیح می دهند که
GT
GD
C
H
L
M
O
prescription
/prɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: نسخه, تجویز, نسخه نویسی, صدور فرمان, امریه, سابقه;
USER: نسخه, تجویزی, تجویز, نسخه ای, نسخه پزشک
GT
GD
C
H
L
M
O
prescriptions
/prɪˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, نسخه, نسخ, نسخه های, نسخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
pressure
/ˈpreʃ.ər/ = NOUN: فشار, پرس, زور, سنگینی, ضغطه, مضیقه, بار سنگین مصائب و سختیا;
USER: فشار, تحت فشار, با فشار, فشار را
GT
GD
C
H
L
M
O
pressures
/ˈpreʃ.ər/ = NOUN: فشار, پرس, زور, سنگینی, ضغطه, مضیقه, بار سنگین مصائب و سختیا;
USER: فشار, فشارهای, فشارها, فشار های, فشارهای وارده
GT
GD
C
H
L
M
O
problem
/ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان;
USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
professions
/prəˈfeʃ.ən/ = NOUN: صنایع;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ها, حرفه های, رشته های حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
program
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به
GT
GD
C
H
L
M
O
programme
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به
GT
GD
C
H
L
M
O
programs
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ها, از برنامه, برنامه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
prompts
/prɒmpt/ = USER: دهید, باعث, درخواست, اعلانها, سریع از
GT
GD
C
H
L
M
O
pronounce
/prəˈnaʊns/ = VERB: تلفظ کردن, رسما بیان کردن, ادا کردن;
USER: تلفظ کنید, تلفظ کنند, تلفظ, را تلفظ کنند, را تلفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
proven
/pruːv/ = USER: اثبات شده, ثابت شده, اثبات رسیده است, های اثبات شده, اثبات شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provided
/prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه;
ADJECTIVE: اماده;
USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
providers
/prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده;
USER: ارائه دهندگان, از ارائه دهندگان, ارائه دهندگان خدمات, ارائه کنندگان, ارائه دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
provides
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می
GT
GD
C
H
L
M
O
providing
/prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه;
CONJUNCTION: در صورت;
USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
publishers
/ˈpʌb.lɪ.ʃər/ = NOUN: ناشر;
USER: ناشران, ناشرین, از ناشران, ناشران را
GT
GD
C
H
L
M
O
publishing
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: انتشار, انتشارات, نشر, چاپ و نشر, انتشاراتی
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
quality
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
queue
/kjuː/ = NOUN: صف, صف اتوبوس و غیره;
VERB: صف بستن, در صف گذاشتن, در صف ایستادن;
USER: صف, صف ها, صف به, به صف, صف در
GT
GD
C
H
L
M
O
quickly
/ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک;
USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
quiz
/kwɪz/ = NOUN: امتحان, چیز عجیب, شوخی, پرسش و ازمون;
VERB: ازمایش کردن, مسخره کردن;
USER: امتحان, چیز عجیب, مسخره کردن, ازمایش کردن, پرسش و ازمون
GT
GD
C
H
L
M
O
radio
/ˈreɪ.di.əʊ/ = NOUN: رادیو;
ADJECTIVE: رادیویی, مربوط به رادیو;
VERB: با رادیو مخابره کردن, پیام رادیویی فرستادن;
USER: رادیو, رادیویی, های رادیویی, های رادیو, رادیو و
GT
GD
C
H
L
M
O
rapidly
/ˈræp.ɪd/ = ADVERB: سریعا;
USER: سریعا, به سرعت, سرعت در حال, به سرعت در حال, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
rate
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن;
USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان
GT
GD
C
H
L
M
O
rates
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
USER: نرخ, نرخ های, میزان, نرخهای, نرخ ها
GT
GD
C
H
L
M
O
rather
/ˈrɑː.ðər/ = ADVERB: بلکه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا, سریع تر, تا یک اندازه, با میل بیشتری;
USER: بلکه, و نه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
reach
/riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به;
NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی;
USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
react
/riˈækt/ = VERB: عکس العمل نشان دادن, واکنش نشان دادن, واکنش کردن, تحت تاثیر واقع شدن;
USER: واکنش نشان دادن, واکنش نشان می دهند, واکنش نشان دهد, واکنش نشان دهند, واکنش نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
reactions
/riˈæk.ʃən/ = NOUN: واکنش, عکس العمل, واکنشی, انعکاس, انفعال;
USER: واکنش, واکنش های, واکنشهای, عکس العمل, عکس العمل های
GT
GD
C
H
L
M
O
read
/riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن;
USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده
GT
GD
C
H
L
M
O
readers
/ˈriː.dər/ = NOUN: خواننده, قاری, كتاب قرائتي;
USER: خوانندگان, از خوانندگان, به خوانندگان, خوانندگان را, خوانندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
reading
/ˈriː.dɪŋ/ = NOUN: مطالعه, قرائت;
USER: مطالعه, خواندن, به خواندن, قرائت, از خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
realistic
/ˌrɪəˈlɪs.tɪk/ = ADJECTIVE: واقع بین, تحقق گرای, راستین گرای;
USER: واقع بین, واقع بینانه, واقع گرایانه, های واقع بینانه, واقع بینانه است
GT
GD
C
H
L
M
O
reality
/riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود;
USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
receiving
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
receptionist
/TELEVISION) / = NOUN: مسئول پذیرش, پذیرگر;
USER: مسئول پذیرش, منشی, پذیرش, به منشی, پذیرگر
GT
GD
C
H
L
M
O
recognition
/ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی
GT
GD
C
H
L
M
O
record
/rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی;
VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن;
USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه
GT
GD
C
H
L
M
O
refrigerators
/riˈfrijəˌrātər/ = NOUN: یخچال, سردخانه, یخچال برقی, دستگاه مبرد, سرد خانه اشپز خانه;
USER: یخچال و فریزر, یخچال, یخچال و, یخچال ها, یخچال های
GT
GD
C
H
L
M
O
regardless
/rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از;
USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به
GT
GD
C
H
L
M
O
rely
/rɪˈlaɪ/ = VERB: اعتماد کردن;
USER: تکیه, تکیه می کنند, متکی, تکیه می, متکی هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
remember
/rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن;
USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که
GT
GD
C
H
L
M
O
remind
/rɪˈmaɪnd/ = VERB: یاداوری کردن, یاداور شدن, بیاد اوردن;
USER: یادآوری, یاد, به یاد, یاد آوری, یادآوری است
GT
GD
C
H
L
M
O
reminders
/rɪˈmaɪn.dər/ = NOUN: تذکر, یاداور, یاداوری;
USER: یادآوری, یادآور, یادآورهایی, به یادآوری, یادآور می
GT
GD
C
H
L
M
O
remote
/rɪˈməʊt/ = ADJECTIVE: دور, دور دست, بعید, کم, جزئي;
USER: دور, راه دور, از راه دور, دور دست, کنترل از راه دور
GT
GD
C
H
L
M
O
remotely
/rɪˈməʊt.li/ = USER: از راه دور, راه دور, از راه دور به, از راه دور و, کنترل از راه دور
GT
GD
C
H
L
M
O
rep
/rep/ = NOUN: پارچه مبلی, مرد هرزه, زن هرزه;
USER: پارچه مبلی, هرزه, تشکر, پیش فرض نقل قول, زن هرزه
GT
GD
C
H
L
M
O
repeat
/rɪˈpiːt/ = NOUN: تکرار, باز گو, تجدید, باز انجام;
VERB: تکرار کردن, دوباره گفتن, تکرار شدن, دوباره انجام دادن, دوباره ساختن, باز گفتن, باز گو کردن;
USER: تکرار, را تکرار, تکرار کنید, تکرار می, دوباره تکرار
GT
GD
C
H
L
M
O
reports
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
representatives
/ˌrepriˈzentətiv/ = NOUN: نماینده, نمایشگر;
USER: نمایندگان, نمایندگانی, نماینده گان, از نمایندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
request
/rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام;
VERB: خواهش کردن, طلبیدن, طلب کردن, درخواست کردن, خواستار شدن, تمنا کردن, تقاضا کردن;
USER: درخواست, درخواست می, درخواست کند, به درخواست, با درخواست
GT
GD
C
H
L
M
O
requests
/rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام;
USER: درخواست, درخواستهای, درخواست ها, به درخواست, درخواست می
GT
GD
C
H
L
M
O
require
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
required
/rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته;
USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
requires
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, مستلزم, نیازمند, نیاز دارد
GT
GD
C
H
L
M
O
resonance
/ˈrez.ən.əns/ = NOUN: تشدید, طنین, پیچش صدا, ایجاد طنین;
USER: تشدید, رزونانس, طنین, با تشدید, با رزونانس
GT
GD
C
H
L
M
O
restrict
/rɪˈstrɪkt/ = VERB: محدود کردن, منحصرکردن به;
USER: محدود کردن, محدود, را محدود, محدود می, را محدود می
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
reviews
/rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه;
USER: بررسی, بررسیها را, دانلود, نظرات, بررسی است
GT
GD
C
H
L
M
O
rice
/raɪs/ = NOUN: برنج, برنج, دانه های برنج;
ADJECTIVE: برنجی;
VERB: بصورت رشتههای برنج مانند دراوردن;
USER: برنج, برنج را, برنج به, برنج در
GT
GD
C
H
L
M
O
rich
/rɪtʃ/ = ADJECTIVE: غنی, توانگر, گرانبها, فاخر, با شکوه, نفیس, پر پشت, حاصلخیز, دولتمند, زیاده چرب یا شیرین, بانوا;
USER: غنی, ثروتمند, غنی از, سرشار از, های غنی
GT
GD
C
H
L
M
O
risk
/rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی;
VERB: بخطر انداختن;
USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
roadworks
GT
GD
C
H
L
M
O
robot
/ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی;
USER: ربات, روبات, ربات به, ربات را, ربات در
GT
GD
C
H
L
M
O
robotic
/rəʊˈbɒt.ɪk/ = USER: رباتیک, روباتیک, روبات, روبوتیک, های روباتیک
GT
GD
C
H
L
M
O
robotics
/rəʊˈbɒt.ɪks/ = USER: رباتیک, روبوتیک, روباتیک, روبات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
robots
/ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی;
USER: روبات, ربات, روبات های, ربات های
GT
GD
C
H
L
M
O
role
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
roll
/rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ;
VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن;
USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
routes
/ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی;
USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های
GT
GD
C
H
L
M
O
routine
/ruːˈtiːn/ = ADJECTIVE: روزمره;
NOUN: روال, جریان عادی, امر عادی, کار عادی, عادت جاری;
USER: روزمره, معمول, روال, روتین, های معمول
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safeguard
/ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه;
VERB: تامین کردن, امن نگهداشتن, حراست کردن, حفظ کردن از;
USER: حفاظت از, حفاظت, حفظ, محافظت, محافظت از
GT
GD
C
H
L
M
O
safeguards
/ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه;
USER: پادمان, پادمانی, پادمان های, تدابیر حفاظتی, پادمانها
GT
GD
C
H
L
M
O
safely
/ˈseɪf.li/ = USER: با خیال راحت, خیال راحت, ایمن, خیال راحت می, خیال راحت از
GT
GD
C
H
L
M
O
safety
/ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت;
USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
sat
/sæt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن;
USER: نشسته, نشست, نشستند, نشستم, نشسته بود
GT
GD
C
H
L
M
O
save
/seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن;
CONJUNCTION: فقط بجز;
PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه;
USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
saving
/ˈseɪ.vɪŋ/ = NOUN: پس انداز, نجارت دهنده;
ADJECTIVE: رستگار کننده;
USER: پس انداز, صرفه جویی, صرفه جویی در, صرفه جویی می, برای صرفه جویی در
GT
GD
C
H
L
M
O
scale
/skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره;
VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن;
USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس
GT
GD
C
H
L
M
O
scaled
/ˌskeɪldˈdaʊn/ = ADJECTIVE: مدرج, فلس دار, قابل درجه بندی;
USER: کوچک, مقیاس, مدرج, مقیاس بندی, مدرج شده
GT
GD
C
H
L
M
O
schedule
/ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت;
VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن;
USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی
GT
GD
C
H
L
M
O
school
/skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان;
VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن;
USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان
GT
GD
C
H
L
M
O
science
/saɪəns/ = NOUN: علم, دانش, معرفت;
USER: علم, علوم, دانش, علم را
GT
GD
C
H
L
M
O
screen
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
VERB: روی پرده افکندن, الک کردن, تور سیمی نصب کردن, روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن;
USER: پرده, صفحه نمایش, صفحه, روی صفحه نمایش, صفحه نمایش را
GT
GD
C
H
L
M
O
screens
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
USER: صفحه نمایش, نمایشگرهای, صفحه نمایش های, روی صفحه نمایش, از صفحه نمایش
GT
GD
C
H
L
M
O
seamlessly
/ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
sector
/ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء;
USER: بخش, در بخش, بخش های, های بخش, قطاع
GT
GD
C
H
L
M
O
sectors
/ˈsek.tər/ = NOUN: بخش, قطاع, ناحیه, قطاع دایره, قسمتی از جبهه, محله, جزء;
USER: بخش ها, بخش, بخش های, بخشهای, سکتور های
GT
GD
C
H
L
M
O
security
/sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه;
USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
sending
/send/ = NOUN: انفاذ;
USER: ارسال, فرستادن, اعزام, از ارسال, با ارسال
GT
GD
C
H
L
M
O
sense
/sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص;
VERB: حس کردن, فهمیدن;
USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور
GT
GD
C
H
L
M
O
sensors
/ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی;
USER: سنسور, سنسورهای, سنسورها, حسگرها, حسگرهای
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
serious
/ˈsɪə.ri.əs/ = ADJECTIVE: جدی, وخیم, مهم, سنگین, سخت, خطیر, خطر ناک, فربه, فکور;
USER: جدی, جدی است, های جدی, جدی در, مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
servicing
/ˈsɜː.vɪs/ = VERB: سرویس کردن, روبراه ساختن, تعمیر کردن, ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن;
USER: تعمیر و نگهداری, خدماتی, سرویس, سرویس دهی, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
shared
/ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می
GT
GD
C
H
L
M
O
shopping
/ˈʃɒp.ɪŋ/ = VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن;
USER: خرید, های خرید, مراکز خرید, سبد خرید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
shows
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
simulation
/ˌsɪm.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: شبیه سازی, تظاهر, وانمود, تقلید, تشبیه, تمارض, ظاهر سازی;
USER: شبیه سازی, های شبیه سازی, شبیه سازی شده, شبیه سازی را, شبیه سازی های
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
sites
/saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان;
USER: سایت, سایت های, سایت ها, از سایت, از سایت های
GT
GD
C
H
L
M
O
situation
/ˌsɪt.juˈeɪ.ʃən/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: وضعیت, اوضاع, موقعیت, وضع, حالت
GT
GD
C
H
L
M
O
situations
/sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
skills
/skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان;
USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت
GT
GD
C
H
L
M
O
slides
/slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری;
USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها
GT
GD
C
H
L
M
O
slower
/sləʊ/ = USER: آهسته تر, کندتر, آهسته, کندتر است, کندتر می
GT
GD
C
H
L
M
O
smart
/smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال;
VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن;
USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به
GT
GD
C
H
L
M
O
smartly
/ˈsmɑːt.li/ = USER: هوشمندانه, زیرکانه
GT
GD
C
H
L
M
O
smartphone
/ˈsmɑːt.fəʊn/ = USER: گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند است, از گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند و, های گوشی های هوشمند
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
soaps
/səʊp/ = NOUN: صابون;
USER: صابون, صابون های, صابون ها, صابونها, صابون و
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
society
/səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی;
USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را
GT
GD
C
H
L
M
O
software
/ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار;
NOUN: نرمافزار;
USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
solutions
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
solve
/sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن;
USER: حل کردن, حل, حل کند, را حل, را حل کند
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
sounding
/sound/ = VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن, بنظر رسیدن, بگوش خوردن, نواختن, زدن, ژرفاسنجی کردن, گمانه زدن, بصدا در اوردن, سر و گوش آب دادن;
USER: صدایی, صدا, صدای, صدایی از, موجد صدا
GT
GD
C
H
L
M
O
specialised
/ˈspeʃ.əl.aɪz/ = VERB: تخصص یافتن, اختصاصی کردن, متخصص شدن, ویژهگری یا ویژه کاری کردن;
USER: تخصصی, های تخصصی, متخصص, تخصصی در, تخصصی است
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
speech
/spiːtʃ/ = NOUN: سخنرانی, گفتار, حرف, صحبت, سخن, نطق, گویایی, خطبه, قوه ناطقه, خطابت;
USER: سخنرانی, گفتار, سخن, صحبت, نطق
GT
GD
C
H
L
M
O
spikes
/spaɪk/ = NOUN: میخ, لبه, میخ بزرگ چوبی, میخ بزرگ, تیر, میخ طویله, میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاو ورزشکارانمیخ دار کردن;
USER: خوشه, سنبله, خوشه های, شمار سنبله در, خوشه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
sports
/spɔːts/ = ADJECTIVE: تفریحی;
USER: ورزش, ورزشی, های ورزشی, ورزش های, ورزش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
stadiums
/ˈsteɪ.di.əm/ = NOUN: ورزشگاه, مرحله, میدان ورزش, دوره;
USER: استادیوم, ورزشگاه, استادیوم ها, استادیوم های, ورزشگاه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
staff
/stɑːf/ = NOUN: کارکنان, کارمندان, پرسنل, هیئت, اعضاء, چوبه, چوب بلند, تیر, چوب پرچم, افسران و صاحبمنصبان;
VERB: با کارمند مجهز کردن و شدن;
USER: کارکنان, کارمندان, پرسنل, از کارکنان, کارکنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
standardized
/ˈstæn.də.daɪz/ = VERB: متعارف کردن, مطابق درجه معینی دراوردن, همگون کردن, مرسوم کردن, با معیار معینی سنجیدن و طبقه بندی کردن;
USER: استاندارد, استاندارد شده, های استاندارد, و استاندارد, های استاندارد شده
GT
GD
C
H
L
M
O
state
/steɪt/ = NOUN: دولت, حالت, ایالت, کشور, استان, جمهوری, چگونگی, حال;
ADJECTIVE: کشوری, ملکی;
VERB: توضیح دادن, اظهار داشتن;
USER: دولت, حالت, ایالت, کشور, کشوری
GT
GD
C
H
L
M
O
static
/ˈstæt.ɪk/ = ADJECTIVE: ایستا, ساکن, ایستاده, راکد, وابسته به اجسام ساکن, بی حرکت;
USER: ایستا, شخص, ساکن, استاتیک می, استاتیک و
GT
GD
C
H
L
M
O
stations
/ˈæk.ʃən ˌsteɪ.ʃənz/ = NOUN: ایستگاه, جایگاه, مرکز, مقام, مرحله, موقعیت, جا, موقعیت اجتماعی, وضع, در حال سکون, وقفه, پاتوغ, ایستگاه اتوبوس و غیره, رتبه, توقفگاه نظامیان و امثال ان;
USER: ایستگاه, ایستگاه های, ایستگاههای, ایستگاه ها, از ایستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
stay
/steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن;
NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل;
USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
stock
/stɒk/ = NOUN: ذخیره, موجودی, سهم, سرمایه, قنداق, در انبار, مایه, پایه, سهمیه;
ADJECTIVE: موجود, حاضر, اماده;
USER: موجودی, سهام, بورس, موجود, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
stocks
/stɒk/ = NOUN: سهام;
USER: سهام, ذخایر, بازارهای سهام, بازار سهام, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
stops
/stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه;
USER: متوقف می شود, متوقف می, متوقف می کند, را متوقف می کند, متوقف می شود و
GT
GD
C
H
L
M
O
storytelling
/ˈstɔr·iˌtel·ɪŋ, ˈstoʊr-/ = USER: داستان سرایی, قصه گویی, داستان گویی, داستان سرایی های, داستان سرایی را
GT
GD
C
H
L
M
O
straight
/streɪt/ = ADJECTIVE: راست, مستقیم, درست, بی پرده, سر راست, صریح, رک, مرتب, راحت, عمودی, افقی, بطور سرراست;
ADVERB: راست, مستقیما, یک راست;
USER: مستقیم, راست, مستقیما, درست, یک راست
GT
GD
C
H
L
M
O
strategies
/ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی;
USER: استراتژی, استراتژی های, راهبردهای, استراتژیهای, استراتژی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
strengthen
/ˈstreŋ.θən/ = VERB: قوی کردن, محکم کردن, نیرومند کردن, تقویت دادن, تقویت یافتن, تحکیم کردن, تشدید کردن;
USER: تقویت, را تقویت, تقویت می, به تقویت
GT
GD
C
H
L
M
O
students
/ˈstjuː.dənt/ = NOUN: دانشجو, شاگرد, دانش اموز, اهل تحقیق, عضو دانشکده یا دانشگاه;
USER: دانش آموزان, دانشجویان, دانش آموز, از دانش آموزان, دانش آموزان را
GT
GD
C
H
L
M
O
study
/ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه;
VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن;
USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
styles
/staɪl/ = NOUN: سبک, شیوه, روش, استیل, سبک نگارش, سلیقه, خامه, قلم, سبک متداول, میله, سیاق, عبارت;
USER: سبک, سبک های, سبکهای, سبک ها, از سبک
GT
GD
C
H
L
M
O
subject
/ˈsʌb.dʒekt/ = NOUN: موضوع, در معرض, مطلب, فاعل, تحت, شخص, مبحث, نهاد, موضوع مطالعه;
ADJECTIVE: مشمول, مطیع, در خطر;
USER: موضوع, مطلب, مشمول, در معرض, فاعل
GT
GD
C
H
L
M
O
success
/səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی;
USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی, کامیابی, توفیق
GT
GD
C
H
L
M
O
successful
/səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر;
USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
summaries
/ˈsʌm.ər.i/ = NOUN: خلاصه, ملخص;
USER: خلاصه, خلاصه ها, خالصه, خلاصه ای, خلاصه های
GT
GD
C
H
L
M
O
supply
/səˈplaɪ/ = NOUN: ذخیره, موجودی, فرااورده, لزوم, اذوقه, خواربار;
VERB: تامین کردن, رساندن, تهیه کردن, تدارک دیدن, دادن به, تولید کردن;
USER: عرضه, تامین, تأمین, عرضه می, عرضه با
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
surgical
/ˈsɜː.dʒɪ.kəl/ = ADJECTIVE: وابسته به جراحی;
USER: جراحی, های جراحی, عمل جراحی, جراحی را, اعمال جراحی
GT
GD
C
H
L
M
O
symbols
/ˈsɪm.bəl/ = NOUN: نماد, نشان, مظهر, رمز, اشاره, رقم, علم;
USER: نمادهای, سمبل, نماد ها, سمبل ها, سمبل های
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
tablet
/ˈtæb.lət/ = NOUN: قرص, لوح, لوحه, صفحه, ورقه, تخته;
USER: قرص, لوح, قرص های, عدد قرص, لوحه
GT
GD
C
H
L
M
O
tailored
/ˈteɪ.ləd/ = ADJECTIVE: در خور;
USER: مناسب, متناسب, طراحی شده, متناسب با, طراحی شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
talent
/ˈtæl.ənt/ = NOUN: استعداد, ژنی, نعمت خدا داده, درون داشت, خوش طبعی;
USER: استعداد, استعداد های, استعداد ها, استعداد و, با استعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
talk
/tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره;
VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن;
USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
talking
/ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق;
NOUN: مکالمه;
USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
teach
/tiːtʃ/ = VERB: درس دادن, اموختن, تعلیم دادن, معلمی یا تدریس کردن;
USER: آموزش, تدریس, یاد می دهد, میآموزد که, تدریس می
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
techniques
/tekˈniːk/ = NOUN: تکنیک, فن, شیوه, روش فنی, شگرد فن, اصول مهارت;
USER: تکنیک, تکنیک های, روش های, تکنیک ها, از تکنیک
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
telecommunications
/ˌtel.ɪ.kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃənz/ = NOUN: ارتباط از دور;
USER: ارتباط از راه دور, ارتباطات راه دور, های مخابراتی, ارتباطات از راه دور, های ارتباطات راه دور
GT
GD
C
H
L
M
O
televisions
/ˈtel.ɪ.vɪʒ.ən/ = NOUN: تلویزیون, دور نشان;
USER: تلویزیون, تلویزیون های, تلویزیونهای, تلویزیون ها, تلویزیونها
GT
GD
C
H
L
M
O
tend
/tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن;
USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل
GT
GD
C
H
L
M
O
tendency
/ˈten.dən.si/ = NOUN: گرایش, تمایل, زمینه, استعداد, میل, توجه, علاقه مختصر;
USER: گرایش, تمایل, تمایل به, استعداد, گرایش به
GT
GD
C
H
L
M
O
test
/test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته;
VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن;
USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های
GT
GD
C
H
L
M
O
testing
/ˈtes.tɪŋ/ = NOUN: ازمایش;
USER: تست, آزمون, های تست, آزمایش های, تست های
GT
GD
C
H
L
M
O
tests
/test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته;
USER: آزمون, تست, آزمون های, تست های, از آزمون
GT
GD
C
H
L
M
O
text
/tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد;
USER: متن, متنی, متن به, های متنی
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
thanks
/θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
theatre
/ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی;
USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
things
/θɪŋ/ = NOUN: اشیاء;
USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
thoughts
/θɔːt/ = NOUN: افکار, خاطرات;
USER: افکار, اندیشه, اندیشه های, از افکار, که افکار
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
tickets
/ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی;
USER: بلیط, بلیط های, بلیط ها, فروش بلیط, بلیط را
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
tips
/tɪp/ = NOUN: نوک, سر, انعام, راس, نک, سرقلم, بخشش, پول چای, اطلاع منحرمانه, ضربت اهسته, تیزی نوک چیزی;
USER: راهنمایی, نکات, نکاتی, نکته, راهنمایی های
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
tools
/tuːl/ = NOUN: دست افزار;
USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
top
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک;
ADJECTIVE: عالی, فوقانی;
USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
topic
/ˈtɒp.ɪk/ = NOUN: موضوع, مبحث, سرفصل;
USER: موضوع, مبحث, موضوعات, دیدن موضوع, موضوع ارسال
GT
GD
C
H
L
M
O
tornadoes
/tɔːˈneɪdəʊ/ = NOUN: گردباد, توفان, هیجان, سیاه باد;
USER: گردباد, گردبادها, گردبادهای, تورنادوها, تورنادوها باشد"
GT
GD
C
H
L
M
O
tourist
/ˈtʊə.rɪst/ = NOUN: توریست, جهانگرد, سیاح, گشت گر;
USER: توریست, توریستی, گردشگری, های توریستی, های گردشگری
GT
GD
C
H
L
M
O
towards
/təˈwɔːdz/ = PREPOSITION: طرف;
USER: طرف, نسبت به, به سمت, به سوی, را به سمت
GT
GD
C
H
L
M
O
toys
/tɔɪ/ = NOUN: اسباب بازی, عروسک, بازیچه, الت بازی;
USER: اسباب بازی, اسباب بازی های, اسباب بازی ها, انواع اسباب بازی های
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
tracked
/træk/ = ADJECTIVE: زنجیردار;
USER: زنجیردار, دنبال, ردیابی, دنبال کرده, دنبال کرده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
trackers
/ˈtrakər/ = NOUN: سراغ گیر, پی کننده, کشنده;
USER: انتقالها,
GT
GD
C
H
L
M
O
tracking
/trak/ = NOUN: پیگردی;
USER: پیگردی, ردیابی, پیگیری, های ردیابی, را ردیابی
GT
GD
C
H
L
M
O
traffic
/ˈtræf.ɪk/ = NOUN: ترافیک, عبور و مرور, رفت و آمد, مخابره, ترابری, کسب, امد و شد, وسائط نقلیه, کالا, شد و آمد;
ADJECTIVE: داد و ستد ارتباط;
VERB: امد و شد کردن, تردد کردن;
USER: ترافیک, ترافیک را, راهنمایی و رانندگی, ترافیک در, از ترافیک
GT
GD
C
H
L
M
O
train
/treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار;
VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن;
USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را
GT
GD
C
H
L
M
O
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب;
USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم
GT
GD
C
H
L
M
O
trains
/treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار, متلزمین, نظم, ترتیب, سلسله وقایع توالی, فریب اغفال;
USER: قطار, قطارها, قطارهای, قطار در, قطار به
GT
GD
C
H
L
M
O
transform
/trænsˈfɔːm/ = VERB: تبدیل کردن, دگرگون کردن, تغییر شکل یافتن, تغییر شکل دادن, نسخ کردن, ترادیسیدن;
NOUN: ترادیسی;
USER: تبدیل کردن, تبدیل, دگرگون, متحول, را دگرگون
GT
GD
C
H
L
M
O
translate
/trænsˈleɪt/ = VERB: ترجمه کردن, معنی کردن, تفسیر کردن, بر گرداندن, عین کلمه یاعبارتی را از زبانی بزبان دیگر نقل کردن;
USER: ترجمه کردن, ترجمه, ترجمه کنید, را ترجمه, ترجمه می
GT
GD
C
H
L
M
O
transport
/ˈtræn.spɔːt/ = NOUN: حمل و نقل, ترابری, حامل, وسیله نقلیه, بارکش;
VERB: حمل کردن, ترابری کردن, بردن, نقل و انتقال دادن, از خود بیخود شدن, از جا در رفتن;
USER: حمل و نقل, انتقال, حمل, و حمل و نقل
GT
GD
C
H
L
M
O
transportation
/ˌtræn.spɔːˈteɪ.ʃən/ = NOUN: حمل و نقل, نقل, ترابری, انتقال, تبعید, بارکشی, سرویس باربری;
USER: حمل و نقل, انتقال, ترابری, نقل, های حمل و نقل
GT
GD
C
H
L
M
O
travel
/ˈtræv.əl/ = NOUN: سفر, مسافرت, حرکت, سیر, سیاحت, گردش, جنبش, جهانگردی;
VERB: سفر کردن, پیمودن, مسافرت کردن, سیاحت کردن, در نرو دیدن, رهسپار شدن, سیر کردن;
USER: سفر, مسافرت, حرکت, سفر به, سفر می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
trends
/trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل;
USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های
GT
GD
C
H
L
M
O
triggered
/ˈtrɪɡ.ər/ = VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن;
USER: باعث, موجب, موجب شده, باعث شده, تحریک می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
tts
GT
GD
C
H
L
M
O
turn
/tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل;
VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن;
USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به
GT
GD
C
H
L
M
O
tv
/ˌtiːˈviː/ = ABBREVIATION: دور نشان;
USER: تلویزیون, تلویزیونی, تلویزیون های, های تلویزیونی, های تلویزیون
GT
GD
C
H
L
M
O
tvs
/ˌtiːˈviː/ = USER: تلویزیون های, تلویزیون, تلویزیونهای, تلویزیون ها, تلوزیون های
GT
GD
C
H
L
M
O
typed
/taɪp/ = ADJECTIVE: مطبوع, ماشینی;
USER: مطبوع, تایپ, تایپ شده, های تایپ شده, را تایپ
GT
GD
C
H
L
M
O
umbrella
/ʌmˈbrel.ə/ = NOUN: چتر, سایبان, حفاظ;
VERB: چتر استعمال کردن;
USER: چتر, چتری, فراگیر, چتر به, چتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
understand
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک
GT
GD
C
H
L
M
O
unexpected
/ˌənikˈspektid/ = ADJECTIVE: غیر منتظره, غیر مترقبه, ناگاه, فجیع;
USER: غیر منتظره, غیر مترقبه, غیر منتظره و, های غیر منتظره, غیر منتظره به
GT
GD
C
H
L
M
O
universities
/ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه;
USER: دانشگاه, دانشگاهها, دانشگاههای, از دانشگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
university
/ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه;
USER: دانشگاه, دانشگاهی, دانشگاه ها, دانشگاه های
GT
GD
C
H
L
M
O
unlock
/ʌnˈlɒk/ = VERB: گشودن;
USER: گشودن, باز, باز کردن, باز کردن قفل, را باز کند
GT
GD
C
H
L
M
O
unusual
/ʌnˈjuː.ʒu.əl/ = ADJECTIVE: غیر عادی, غیرمعمول, غریب, خارق العاده, مخالف عادت;
USER: غیر عادی, غیر معمول, غیرمعمول, های غیر معمول, غیر معمول است
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upcoming
/ˈʌpˌkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: نزدیک, رسیدنی, زود اینده;
USER: نزدیک, آینده, در اینده نزدیک, زود اینده, رسیدنی
GT
GD
C
H
L
M
O
update
/ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن;
USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
ushered
/ˈʌʃ.ər/ = VERB: طلیعه چیزی بودن, راهنمایی کردن, یساولی کردن;
USER: طلیعه, منتهی, است منتهی, آورده, تجسم می یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
utility
/juːˈtɪl.ɪ.ti/ = NOUN: سودمندی, فایده, سود, کاربردپذیری, مفیدیت, صنایع همگانی;
USER: سودمندی, ابزار, نرم افزاری است, از ابزار, فایده
GT
GD
C
H
L
M
O
variety
/vəˈraɪə.ti/ = NOUN: تنوع, گوناگونی, واریته, نوع, جورواجور, نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد;
USER: تنوع, انواع, های مختلف, گوناگونی, انواع مختلفی
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicles
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و
GT
GD
C
H
L
M
O
verbal
/ˈvɜː.bəl/ = ADJECTIVE: لفظی, شفاهی, زبانی, حضوری, مربوط به صدا, تحت اللفظی, خطابی;
USER: شفاهی, کلامی, لفظی, زبانی, کلامی را
GT
GD
C
H
L
M
O
verify
/ˈver.ɪ.faɪ/ = VERB: مقابله کردن, بازبینی کردن, رسیدگی کردن, تحقیق کردن, ممیزی کردن, محقق کردن, صحت و سقم امری را معلوم کردن;
USER: بررسی, تایید, منظور بررسی, کنترل کنید, بررسی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
versions
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
video
/ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی;
NOUN: تلویزیون;
USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی
GT
GD
C
H
L
M
O
videos
/ˈvɪd.i.əʊ/ = NOUN: تلویزیون;
USER: فیلم ها, فیلم, فیلم های, ویدئو ها, فیلم ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
viewers
/ˈvjuː.ər/ = NOUN: بیننده, تماشاگر, ناظر, تماشاچی;
USER: بینندگان, بیننده, از بینندگان, بینندگان را, بیننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
viral
/ˈvaɪə.rəl/ = ADJECTIVE: ویروسی, وابسته به ویروس;
USER: ویروسی, های ویروسی, ویروسی را, ویروسی است, ویروسی به
GT
GD
C
H
L
M
O
virtual
/ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری;
USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
visibility
/ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن;
USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید
GT
GD
C
H
L
M
O
vision
/ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, بصیرت, رویا, الهام, خیال, منظره, وحی;
VERB: دیدن;
USER: دید, بینایی, دیدگاه, دید در, تصور
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
visitors
/ˈvizitər/ = NOUN: مهمان, توریست, سیاح, دیدارگر, دیدن کننده, عیادت کننده, گشت گر;
USER: بازدید کننده, آخرین بازدید, بازدید, بازدید کنندگان, بازدید کننده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
visual
/ˈvɪʒ.u.əl/ = ADJECTIVE: بصری, دیداری, دیدنی, عینی, دیدی, وابسته به دید;
USER: بصری, دیداری, های بصری, بصری است, بصری را
GT
GD
C
H
L
M
O
visually
/ˈvɪʒ.u.ə.li/ = USER: بصری, در دید, صورت بصری, های بصری, بصری و
GT
GD
C
H
L
M
O
voice
/vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا;
VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن;
USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی
GT
GD
C
H
L
M
O
voices
/vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا;
USER: صدای, صداهای, صداها, صداهایی, صداهایی که
GT
GD
C
H
L
M
O
warn
/wɔːn/ = VERB: هشدار دادن, متنبه کردن, اخطار کردن به, تذکر دادن, اگاه کردن, خبر دادن;
USER: هشدار دادن, هشدار, هشدار می دهند, هشدار دادن به, هشدار می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
warnings
/ˈwɔː.nɪŋ/ = NOUN: هشدار, اخطار, تحذیر, اعلام, اعلام خطر, اگاه کردن, اشاره, زنگ خطر, اژیر;
USER: هشدار, هشدارهای, هشدارها, هشدارهایی, اخطارها از
GT
GD
C
H
L
M
O
washing
/ˈwɒʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: رخت شو;
NOUN: رخت شویی;
USER: شستشو, شستن, شستشوی, شستشو و, برای شستشو
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
ways
/-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
wearable
/ˈweə.rə.bl̩/ = USER: پوشیدنی, قابل پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
weather
/ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل;
VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن;
USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
websites
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
whether
/ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا;
PRONOUN: چه;
USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
why
/waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت;
USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است
GT
GD
C
H
L
M
O
widespread
/ˌwaɪdˈspred/ = ADJECTIVE: گسترده, شایع, متداول, همه جا منتشر;
USER: گسترده, گسترده ای, های گسترده, شایع, گسترده است
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
withdrawing
/wɪðˈdrɔː/ = VERB: کنار کشیدن, عقب کشیدن, باز گرفتن, عقب زدن, عقب نشستن, بازگیری کردن, صرف نظر کردن, با تعظیم خارج شدن;
USER: خروج, برداشت, عقب نشینی, کناره گیری, خروج از
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
words
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
USER: کلمات, عبارت, واژه ها, واژه های, کلمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
works
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل;
USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
written
/ˈrɪt.ən/ = ADJECTIVE: کتبی, نوشتاری, مصنف;
USER: نوشتاری, نوشته, نوشته شده, نوشته شده است, کتبی
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
young
/jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته;
NOUN: نو باوه;
USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
959 words